تب‌نوشت‌ها

مطالبی پریشان و درهم

تب‌نوشت‌ها

مطالبی پریشان و درهم

جمکرانیه

پنجشنبه, ۳ تیر ۱۳۹۵، ۰۴:۰۷ ب.ظ

لئاندر هر شب دل به دریا می زد و در تاریکی شب شنا می کرد. به سویی که چراغی می درخشید. هرو هر شب با روشن کردن چراغی، لئاندر را راهنمایی می کرد. تا با نور آن راهش را بیابد و به ساحل برسد. تحمل رنج سختی و شنا در آب سرد به وصال می ارزید.

یک شب طوفانی آمد و چراغ را خاموش کرد. هرو نتوانست چراغ را روشن کند. لئاندر در میان دریا سرگردان بود و هیچ راه نجاتی نیافت. در فکرش چه گذشت؟ هرو به خواب رفته؟ فراموشش شده؟ یا اتفاق دیگری افتاده؟ توان لئاندر تمام می شود و صبح روز بعد جنازه اش را کنار ساحل پیدا می کنند. هرو هم خودش را به او ملحق می کند و این یعنی نه فراموشش شده و نه به خواب رفته.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
درست یا نادرست! با اختیار یا بی اختیار! مرا بسته ای به چراغ هدایت ازلی ات.
و من
اگر چه هم فراموش کردم و هم به خواب رفتم....
ولی...
الاحسان بالاتمام ای عشق ابد

موافقین ۲ مخالفین ۰ ۹۵/۰۴/۰۳
... نجفی

نظرات  (۲)

۰۳ تیر ۹۵ ، ۱۸:۰۱ میثم علی زلفی
حرفی زدی که حرفی نماند
چون عذر بیاوریم
پاسخ:
بله.
حرف منم همینه.
خوب نیست آدم یه چیزی رو بسازه بعد خرابش خرابش کنه!
به خصوص اگه اون آدم، خدا باشه:)
والله

۰۳ تیر ۹۵ ، ۱۹:۵۴ کوثر متقی
:(
چه مقایسه ای بود
خیلی زیبا شده  و دل نشین
پاسخ:
...
اینجور چیزها زیبا نیست مگر با نگاه حقارت و یا دلال.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">