تب‌نوشت‌ها

مطالبی پریشان و درهم

تب‌نوشت‌ها

مطالبی پریشان و درهم

۴ مطلب در دی ۱۳۹۵ ثبت شده است

«رزق مرا حواله به نامحرمان مکن»

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۵ دی ۹۵ ، ۱۴:۵۲
... نجفی

ای تو ولی احسان دل، ای حسن رویت دام دل              ای از کرم پرسان دل، وی پرسشت آرام دل
ما زنده از اکرام تو، ای هر دو عالم رام تو                      وی از حیات نام تو، جانی گرفته نام دل
بر گرد تن دل حلقه شد، تن با دلم همخرقه شد            وین هر دو در تو غرقه شد، ای تو ولی انعام دل
ای تن گرفته پای دل، وی دل گرفته دامنت                   دامن ز دل اندر مکش، تا تن رسد بر بام دل
ای گوهر دریای دل، چه جای جان چه جای دل              روشن ز تو شب‌های دل، خرم ز تو ایام دل


۲ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۰ دی ۹۵ ، ۲۰:۰۶
... نجفی

هیچ برگ از درخت بی امر خدای عزوجل نیفتد و هیچ ذره بی اذن او از جای نجنبد.
اندیشه ها به علم او در دل آید و احشا به فرمان او در جنبش آید...
و چون عزیز جلیل در ملک خویش تصرفی کند که را فضولی رسد که دست پیش آرد یا با وی چون و چرا کند؟
هی! که را باشد مجال این، که را؟
آدمی مگر فراموش کرده که در بیغوله عدم، ناچیز و منسی افتاده بود. نه در کاری و نه با وی کاری...هل اتی علی الانسان حین من الدهر لم یکن شیئا مذکورا...
                                سر ارادت ما و آستان حضرت دوست/که هر چه بر سر ما می رود ارادت اوست
           

 احسن التراتیب فی نظم درر المکاتیب؛ ص ۲۸۰-۲۸۲

۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۵ دی ۹۵ ، ۱۰:۳۲
... نجفی

خوشوقت آنکه بخت به دامت فکنده است   *** آزاد خواجه ای که به خیل تو بنده است
جانانش هر که نیست تمتع ز جان نبرد       *** مردار دان تنی که دل از دوست کنده است
حاجت به غمزه نیست دل از دست داده را  *** با ساربان بگوی که اشتر رونده است
باشد شبان تیره امیدم به روز وصل           *** شادم ازینکه در پس هر گریه خنده است
دنیا به صورت ار چه عروسیست دلفریب     *** لیکن چو نیک در نگری زال کنده است
یوسف صفت نخست نماید به چشم خلق  *** چون صید او شدند چو گرگ درنده است
گر بنده خود گداست ولی خواجه پادشاه    *** بختم نو است گر چه مرا جامه ژنده است
دل بر گرفت «بیدل» از آن یار تند خو          *** مسکین خیال کرد که بی دوست زنده است

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۳ دی ۹۵ ، ۰۴:۳۵
... نجفی