با تشکر از یکی از همسایگان گرامی که ما را به این کانال، رهنمون گشت. خواستم انتخاب کنم، نتوانستم:)
https://www.instagram.com/bacheshiebas/
یعنی حدیث باقیات صالحات و صدقۀ جاریه اگه شامل امثال این جور صفحات و کانالها نشه دیگه هیچ:)
با تشکر از یکی از همسایگان گرامی که ما را به این کانال، رهنمون گشت. خواستم انتخاب کنم، نتوانستم:)
https://www.instagram.com/bacheshiebas/
یعنی حدیث باقیات صالحات و صدقۀ جاریه اگه شامل امثال این جور صفحات و کانالها نشه دیگه هیچ:)
اهل خوانسار است و لر!
کامپیوتر جلویش روشن است و یک صفحۀ ورد را باز کرده، با رنگی دلنشین. قبلا دیده بودم پسرم صفحات پاور پوینت می سازد که رنگی است، ولی نمی دانستم در اصل ورد هم بتوان این عملکرد را پیاده کرد.
می گویم لطف می کنید بگویید چگونه رنگ صفحه را عوض کرده اید؟ اخر من وقتی چند ساعت تایپ می کنم چشمانم گاهی درد می گیرد و نور صفحه زیاد است.
می گوید کاری ندارد. درعرض کمتر از ده ثانیه به من یاد می دهد که بروم قسمت «Page layout» و از بخش «page color» یک رنگ متناسب، مثلا سبر تیره یا بادمجانی را انتخاب کنم.
به خانه که می آیم می بینم پیج کالر من در قسمت Design قرار دارد.
Word برای خودش جهانی دارد. که خوب است گاهی برخی قاره هایش را کشف کرد!
پ ن: از هر گونه نکات میانبر و اموزنده پیرامون تایپ استقبال می کنیم:)
با سپاس بسیار.
اینکه مردم فرنگ هر کس به هر کاری که هست وحید عصر، و آن را به اعلی مرتبۀ نیکویی رسانیده است که دیگری را با او مجال برابری نیست، دو سبب دارد:
یکی این است که... سلاطین و فرماندهان به تربیت هر یک، علی قدر مراتبهم، کوشند...
دوم هر کس به هر کاری که هست، به همان صرف اوقات نماید و به کاری دیگر اصلا متوجه نشود. هیچ کس را به کار دیگری دخلی نیست و یک کس، دو کار را اختیار نکند. گویند اعمار [را] آن قدر گنجایش نیست. اگر در این شصت-هفتاد سال کسی یک کار را به جایی رساند که دیگری نتواند، آدم تمام است.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
منبع: تحفۀ العالم، سید عبداللطیف موسوی شوشتری، ص 298 و 299. با تصرف مجاز. سال تالیف کتاب، 1216 قمری است. یعنی 221 سال قبل. اینکه ما در طی این مدت آیا این خصلت همه فن حریفی و همه کارۀ هیچ کاره بودن را چه میزان ترک گفته ایم باید گشتی در خیابان و بیابان زد و فهمید. حتی به این سیر آفاقی بسنده نکرد و سیری انفسی در حالات و اطوار خود کرد و نیازی به خواندن کتاب "خلقیات ما ایرانیان" جمال زاده یا کتاب "ما ایرانیان" فراستخواه و امثال این کتابها، نیست. نظر شما چیست؟ پرداختن به این موضوع، آیا خودزنی و تخریب روحیۀ داخلی است یا مثلا مفید خواهد بود در باب اقتصاد مقاومتی و فرهنگ مقاومتی و سیاست مقاومتی؟ حق دارید مرا «الکی خوش» لقب دهید:)
یا عِبادِیَ الَّذینَ أَسْرَفُوا عَلی أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللّهِ إِنَّ اللّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمیعًا»زمر/53
ای بندگان من که در حقّ خود اسراف کرده اید! از رحمت خدا مأیوس نشوید، زیرا او همه ی گناهان را می بخشد.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
حضرت امام سجاد(علیه السلام) می فرمایند:
کَفُّ الاَذی مِن کَمالِ العَقل وَ فیهِ راحةٌ لِلبَدَنِ عاجِلاً وَ آجِلاً.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
مورد داشتیم دختره رفته امتحان رانندگی
ازش سوال کردن گاز کجاست؟
گفته کنار یخچال!!!!
میگن سرهنگ آموزشگاه خودشو تحویل گروهک داعش داده:)گمراه کننده ترین چیز تو دنیا بعد از شیطان رجیم، تخمه ژاپنیه که تو ظرف آجیل فیگور بادوم به خودش میگیره!
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
حالا بعضی خبرای خوب داره از سوریه میاد و همچنین ماه شعبونه و الا با وضعیت فعلی ایران و جهان، جوک گذاشتن چه معنایی داره؟! خیلی وقته خندۀ واقعی از لبامون رخت بسته رفته پی کارش. البته بهتر.
:)))
مَلَک در سَجدۀ آدم، زمین بوسِ تو نیت کرد/که در حُسنِ تو لطفی دید بیش از حدّ انسانی
چراغ افروزِ چشمِ ما نسیم زلف جانان است/مبـاد این جمع را یـا ربّ، غم از بـادِ پریشانی
رجب بیرون شد و شعبان درآمد
برون شد جان ز تن جانان درآمد
دم جهل و دم غفلت برون شد
دم عشق و دم غفران درآمد
بروید دل گل و نسرین و ریحان
چو از ابر کرم باران درآمد
دهان جمله غمگینان بخندد
بدین قندی که در دندان درآمد
چو خورشید آدمی زربفت پوشد
چو آن مه روی زرافشان درآمد
بزن دست و بگو ای مطرب عشق
که آن سرفتنه پاکوبان درآمد...
چو در کشتی نوحی مست خفته
چه غم داری اگر طوفان درآمد... جلال الدین محمد بلخی خراسانی(مولوی)
ماه شعبان را ماه حضرت رسول اکرم(ص) می گویند. از جهتی ماه کربلائیان هم هست. ماه امام مهدی نازنین هم. اگر عدد بازی کنیم، چون ماه هشتم سال قمری است، ماه امام رضا هم. سلام الله علیکم یا اهل البیت...
قدیم قدیما، بین زن و مرد توی حرمهای معصومین، حصار و فاصله نبود. بعدا به خاطر افزایش زوار، یه شیشه ای میشه ای چیزی می زاشتن. مال امام رضا مات نبود و زن و مرد رو میشد دید. شاید ده بار به خدام و بعضی مسئولین حرم گفته بودم خوبه شیشه رو مات کنید. بهترین جواب این بود که بزار معنویت بیشتر بشه! یا کی اینجا به فکر اون حرفاس؟! اخیرا متولی جدید حرم، شیشه ی فاصل بین مردا و زنها رو مات کرده.
حالا شاید کسی بگه بازم صدا میاد؟!!!
صدا خیلی مهم نیست. چون کلا از بس شلوغیه کسی متوجه نمیشه بقیه چی میگن و صلوات پشت سر صلوات. خانمای حرم امام رضا- شاید به خاطر شدت معنویت!- خیلی جیغ و دادشون بیشتره تا حرم حضرت معصومه، که معمولا خانمها ساکت تر و کم صدا تر هستن. ولی بازم گاهی صدا میاد. صدای اصلی توی حرم، معمولا طلب صلوات توسط مردهاس. گاهی هم که یه زن روستایی! حواسش نیست و با صدای بلند میگه صلوات بفرستید زنها مراعات می کنن و صلواتشون آهسته اس. حالا بگذریم. امروز نزدیکی های اذان ظهر توی حرم، زیارتنامه رو که خوندم، یکی از بخش خانما صدا زد: «مامان امیر مهدی»، و من آتیش گرفتم!
لابد پسر بچه ای به اسم امیرمهدی گم شده و خادم یا یه خانم، اومده دنبال مامانش می گرده. اما من ذهنم رفت تو کوچه های سامرا! سال 260 قمری. که مامان امیر مهدی، از بچه اش جدا شد. برای همیشه. وای که حضرت نرگس خاتون چی کشیده وقتی خانمای آشنا یا غریبه احوال امیر مهدی اش رو می پرسیدن. اصلا فکر کنم بعد از اماما، غم انگیزترین دعاهای ندبه رو حضرت نرگس خونده.... صلوات الله علیکِ و علی ابنک...
ـــــــــــــــــ
همسایه نوشت: یکی از همسایگان ارجمند فرموده است: طبق نقلی، حضرت نرگس(سلام الله علیها) قبل از شهادت حضرت امام حسن عسکری(علیه السلام) از دار دنیا رحلت نموده اند.
البته قول مشهور و قوی، بر خلاف این است، ولی خب خوبی قضیه این است که در صورت صحت این نقل، دیگر حضرت نرگس، فراق و غیبت فرزند دلبندشان را ندیده است. هر چند مشکل دیگری روی می دهد و آن اینکه امام مهدی علیه السلام و عجل الله فرجه، قبل از گرفتار شدن به سه مصیبت شهادت پدر بزرگوار، غیبت صغری و غیبت لعنتی کبری، دچار مصیبتی به نام مرگ مادر هم شده است. کلا حجم اندوهی که امام مهدی کشیده، از کودکی تا حالا که یک جوان تقریبا 1200 ساله تشریف دارند، را هیچ پیغمبر و امامی با این وسعت حجم و طول زمان نچشیده است. یا دهر اف لک من خلیل:(((
عید مبعث بر شما مبارک و میمون.
پیمبر در شب معراج ناگاه یکی دریای اعظم دید در راه ادامه...
همۀ احادیث معصومین(ع) نورانی، زیبا و جانبخش هستند، ولی چون «جهت صدور» احادیث تفاوت می کند و مخاطب ها گاه شیعه و گاه سنی و گاه کافر بوده و در بین مخاطبانی که شیعه بوده اند نیز درجات معرفت و مراتب اخلاق، متفاوت و گوناگون بوده، حدیث به تناسب مخاطب فرق می کرده، لذا عیار برخی احادیث با بقیه فرق دارد. این هم که در حدیثی فرموده اند: «اگر مردم محاسن کلام، یعنی سخنان نیک، ما را می دانستند، پیرو ما می شدند» از یک جهت، به احادیث رده بالا و جذاب اشاره دارد. در هر حال این سه حدیث زیبا را از اینجا که احادیث بیشتری از امام کاظم علیه السلام نقل کرده، می آوریم:
1- «مَنْ أَرادَ الْغِنی بِلا مال وَ راحَةَ الْقَلْبِ مِنَ الْحَسَدِ وَ السَّلامَةَ فِی الدّینِ فَلْیتَضَّرَعْ إِلَی اللّهِ فی مَسْأَلَتِهِ بِأَنْ یکْمِلَ عَقْلَهُ، فَمَنْ عَقَلَ قَنَعَ بِما یکْفیهِ وَ مَنْ قَنَعَ بِما یکْفیهِ اسْتَغْنی وَ مَنْ لَمْ یقْنَعْ بِما یکْفیهِ لَمْ یدْرِکِ الْغِنی أَبَدًا.»:
هر کس بی نیازی خواهد بدون دارایی، و آسایش دل از حسد خواهد و سلامتی دین را طلبد، باید به درگاه خدا زاری کند و بخواهد که عقلش را کامل کند، پس هر که خرد ورزد، بدانچه کفایتش کند قانع باشد. و هر که بدانچه او را بس باشد قانع شود، بی نیاز گردد. و هر که بدانچه او را بس بُوَد قانع نشود، هرگز به بی نیازی نرسد.
2- «إِجْتَهِدُوا فی أَنْ یکُونَ زَمانُکُمْ أَرْبَعَ ساعات:ساعَةً لِمُناجاةِ اللهِ، وَساعَةً لاَِمْرِالْمَعاشِ، وَساعَةً لِمُعاشَرَةِ الاِْخْوانِ والثِّقاةِ الَّذینَ یعَرِّفُونَکُمْ عُیوبَکُمْ وَیخَلِّصُونَ لَکُمْ فِی الْباطِنِ، وَساعَةً تَخْلُونَ فیها لِلَذّاتِکُمْ فی غَیرِ مُحَرَّم وَبِهذِهِ السّاعَةِ تَقْدِروُنَ عَلَی الثَّلاثِ ساعات.»:
بکوشید تا اوقات شبانه روز شما چهار قسمت باشد:1 ـ قسمتی برای مناجات با خدا، 2 ـ قسمتی برای تهیه معاش، 3 ـ قسمتی برای معاشرت با برادان و افراد مورد اعتماد که عیب های شما را به شما می فهمانند و نهانی به شما اخلاص می ورزند، 4 ـ و قسمتی را هم در آن خلوت می کنید برای درک لذّت های حلال [و تفریحات سالم] و به وسیله انجام این قسمت است که بر انجامِ وظایف آن سه قسمت دیگر توانا می شوید.
3- «أَفْضَلُ الْعِبادَةِ بَعْدَ الْمَعْرِفَةِ إِنْتِظارُ الْفَرَجِ.»:
بهترین عبادت بعد از شناخت خداوند، انتظار فَرَج است.
1- یکی
از ویژگی های جامعه ایرانی که واجد نتایج منفی در عرصه های فردی و جمعی
است، میزان بسیار پایین مطالعه است. به واقع جامعه ی ایران را می توان
جامعه ی بی مطالعه نام نهاد. جامعه ای که با کتاب قهر است. مردمی که ترجیح
می دهند به جای خواندن، بشنوند..........ادامه در: جامعه ی بی مطالعه
2- کتابخانه،
کمتر از داروخانه نیست. تأثیر مطالعه بر فکر و اخلاق و دیدگاهها و زندگى
انسان نیز، ناچیزتر از قرص و کپسول و گیاهان دارویى و مراقبتهاى بهداشتى
نیست.کمبود مطالعه، در هر شخص و جامعهاى که باشد، یک عارضه نامطلوب است که.... ادامه در: رفاقت با کتاب، انس با مطالعه
فی الخصال بسنده عن سفیان الثوری، قال: لقیت الصادق جعفر بن محمد علیهما السلام، فقلت له: یا ابن رسول الله، أوصنی،
فقال لی: یا سفیان، لا مروة لکذوب، و لا أخ لملوک، و لا راحة لحسود، و لا سؤدد لسیء الخلق،
فقلت: یا ابن رسول الله، زدنی،
فقال لی: یا سفیان، ثق بالله تکن مومنا، و ارض بما قسم الله لک تکن غنیا، و أحسن مجاورة من جاورت تکن مسلما، و لا تصحب الفاجر فیعلمک من فجوره، و شاور فی أمرک الذین یخشون الله عزوجل.
قلت: یا ابن رسول الله، زدنی،
فقال لی: یا سفیان، من أراد عزا بلا عشیرة، و غنی بلا مال، و هیبة بلا سلطان، فلینتقل عن ذل معصیة الله الی عز طاعته.
قلت: زدنی، یا ابن رسول الله،
فقال لی: یا سفیان أمرنی والدی (علیه السلام) بثلاث و نهانی عن ثلاث، فکان فیما قال لی: یا بنی، من یصحب صاحب السوء لا یسلم، و من یدخل مداخل السوء یتهم، و من لا یملک لسانه یندم،
ثم أنشدنی:
عود لسانک قول الخیر تحظ به / ان اللسان لما عودت معتاد
موکل بتقاضی ما سننت له / فی الخیر و الشر کیف تعتاد
ــــــــــــــــــ
شیخ صدوق به سند خود در کتاب خصال، از سفیان ثوری روایت کرد که گوید: حضور حضرت امام صادق (علیه السلام) شرفیاب شدم و عرض کردم: یابن رسول الله صلی الله علیه و آله به من سفارشی کن،
فرمود: ای سفیان! دروغگو مردانگی ندارد، پادشاهان برادری نشناسند، حسود آسودگی ندارد و بد خلق آقا نمی شود،
عرض کردم: یابن رسول الله! بیشتر بفرمایید،
فرمود: ای سفیان! به خدا اعتماد کن تا مومن باشی، به هر چه خدا نصیب تو کرده خشنود باش تا بی نیاز باشی. با همسایگان خود خوش رفتار باش تا مسلمان باشی، با بدکار دوستی مکن تا از بدکاری خود به تو آموزد و در کار خود با خدا ترسان مشورت کن.
عرض کردم: یابن رسول الله! افزون فرما.
فرمود: ای سفیان! هر کس عزتی می خواهد که وابسته به فامیل نباشد و بی نیازی می طلبد که وابسته مال نیست و هیبتی می خواهد که به سلطنت وابسته نیست، باید از خواری و شرمساری گنه کاری زیر سایه فرمان برداری خدا برود.
عرض کردم: یابن رسول الله! باز هم بفرمایید.
فرمود: ای سفیان! پدرم مرا به سه چیز امر کرد و از سه چیز نهی کرد، در ضمن آنچه به من گفت، فرمود: پسرم! کسی که با رفیق بد همراه باشد، سالم نمی ماند و کسی که در دالان های بدی در آید، متهم می گردد و کسی که زبانش را نگه ندارد، پشیمانی می کشد،
سپس برای من این ابیات خواند (که ترجمه اش را برخی چنین به نظم آورده اند):
شیوه کن گفتار نیکو را کزان محفوظ گردی / چون زبان معتاد گردد هر چه آموزند وی را
می تراود از زبانت آنچه یادش می دهی / زشت باشد یا نکو، بنگر چه آموزی تو وی را
یا صاحب الزمان
امروز هم خدا
در دفتر عشق،
غیبتت را موجّه کرد...
وااااااای بر من
اگر دلیل موجّه بودن غیبتت شده باشم
:(
امروز
کسی که عطر تو را زده بود...
در خیابان
از کنار من گذشت...
و این یعنی:
قتل غیر عمد...
1- این شیعه است که هم سنی و هم شیعی است[هم شیعۀ امام علی هستند و هم در مجموع، حافظ و عامل به سنت نبوی] و در واقع آنها[سنی ها] منسوب به قیاس و قیاسی هستند، نه سنی و منسوب به سنت[نبوی](در محضر بهجت، ج2، ص122 و 123)
ـــــــــ
2- با اینکه نه به ما وحی می شود و نه الهام، به آن واسطه ای که به او وحی و الهام می شود توجه نمی کنیم، در حالی که در تمام گرفتاری ها-اعم از معنوی و صوری، دنیوی و اخروی- می توان به آن واسطۀ فیض[عجل الله تعالی فرجه] رجوع کرد. اگر مردم سیم تلگرافشان با واسطۀ فیض قطع شود، مثل زمان دسترسی به پیغمبر-صلی الله علیه و آله و سلم-، دوران محرومیت بشر خواهد بود.(همان، ص271)
ـــــــــــــــــــــ
3- روزی در محضر حاج شیخ عبدالکریم[حائری یزدی، رئیس حوزۀ علمیۀ قم در عصر رضاشاه ملعون]-رحمه الله- گفته شد: روضه خوانی که مستحب است، و جلوگیری از آن توسط پهلوی، اشکال ندارد. ایشان فرمودند: بله! مستحبی است که هزار واجب در آن است.(همان، ص168 و 169)
ـــــــــــــــــــــــــــــــ
کتاب در محضر بهجت اثر آقای محمدحسین رخشاد-از شاگردان کرمانی مرحوم بهجت- کتابی بسیار آموزنده است در سه جلد.
* دربارۀ مطلب اول: سه چهار سال قبل برای قضیۀ تعدادی از محققان خارجی پیش آقای شهرستانی رفته بودم. محفل ایشان معمولا محل گردهم آمدن شخصیت های علمی و سیاسی خارجی است. دیدم جودت قزوینی-نویسندۀ ایرانی الاصل برجستۀ عراقی- و نیز تیجانی، نویسندۀ مستبصر آفریقایی آنجا بود. یک ساعتی نشستیم و گپ زدیم. مثل معمول بیش از همه من چرت و پرت می گفتم. تیجانی باز هم مشغول نوشتن و تحقیق بود با اینکه فقط یکی از کتاب های او از تاثیرگذاری ده ها نویسندۀ داخلی و خارجی در عرصۀ معارف عترت مطهر، بیشتر است. یکی از کتاب های او «الشیعة هم اهل السنة» است که به فارسی هم ترجمه شده و می گوید شیعیان همان سنی های واقعی هستند.
* مطلب دوم: شیعه معتقد است، اگر چه کار جبرئیل در وحی قرآنی به خاتم الانبیاء(ص) پایان یافته است، ولی فرشتگان الهی به باقی چهارده معصوم نازل می شده و بدانها وحی می شده و همین الان هم خدا گاه و بی گاه لذت حرف زدن با امام زمان(عج) را از دست نمی دهد. البته تعبیر از امام به محدَّث می شود، اگر چه به الهام شده و وحی شده هم اشکال خاصی ندارد. اینکه آقای بهجت فرمود به ما وحی و الهام نمی شود از باب خطاب عام بود، والا همین الان هم به بعضی شیعیان پاک دل، هم الهام می شود هم فرشته ها بر آنان نازل می شوند و هم با خدا مکالمۀ ذهنی و زبانی دارند.
* ناظر به مطلب سوم: از دو سه سال قبل موجی درست شده که دیده ام حتی بعضی طلبه های مشهد و قم و برخی مثل فقهای اصلاح طلب، هم طرفدارش شده اند و آن اینکه، ضرورت حجاب حکومتی را زیر سوال ببرند. همین دو سه شب پیش در شبکۀ جاسوسی! واتس آپ دیدم برخی طلبه های گروه ما، که دید خوبی به انقلاب ندارند، باز در این طبل می دمیدند. دخالت نکردم و فقط غصه خوردم که دید آدم چرا باید این اندازه ضیق باشد که فتوا و نگاه فقهای قرون قبل که حکومت به دست سنی ها بوده و قضیۀ حکومت شیعیان مطرح نبوده و نیز هزار و یک آفت اجتماعی مترتب بر آزادی مطلق حجاب-و نه منع حجاب- را نمی بینند. فقط بر یک فرض می توان آزادی حجاب را در حکومت اسلامی پذیرفت و آن فرض اضمحلال نظام است که خب این به سبب پذیرش فرض امکان و بلکه وقوع تعطیلی احکام در صورت اسقاط نظام است تا جایی که با اصول تعارض نکند، که در اینجا دیگر اساقط نظام مهم نیست و اصول باید نقض نشود. مثلا اگر فرض بر این شد که نظام پابرجا باشد ولی توحید یا نبوت، نفی شود، باید نظام ساقط شود ولی نظام به بهانۀ بقای خود، دست به نقض این اصول نزند. حتی اگر با فرض اسقاط نظام، یک نظام غیر توحیدی سر کار بیاید باز هم نظام باید برود پی کارش، و بگذارد آن نظام غیر دینی، توحید را نفی و نقض کند.
اما در غیر اصول، مثلا در تعطیلی حجاب یا تعطیلی نماز یا ممنوعیت روزه و...می توان فرض بقای نظام با وجود تعطیلی معارف دینی، تصور داشته باشد. البته خدا کند هیچ وقت کار به انجاها بکشد و هر چه زودتر از این گرفتاری ها نجات پیدا کنیم. اجماعا صلوات!
شما به چه نیتی دوست دارید زنده باشید؟
اگر قرار باشد زندگی تان را بدهید و یک اتفاق خاص یا غیر خاص در دنیا رخ بدهد، چه اتفاقی را خواهید خواست؟
یکی از اقوام ما هست که شب می خوابد به نیت اینکه صبح برخیزد و صبحانه ای مشتی نوش جان کند. صبح سر کار می رود که ظهر خانه بیاید و ناهار خوشمزه ای را توی رگ بزند. باز بعدازظهر سر کار می رود و فقط نیتش این است ساعات بگذرد و شامی درست و درمان را در شب بخورد. سپس بخوابد و روز بعد و روزهای بعد هم تکرار این دور و تسلسل ملالت زا!
او از بس زندگی اش را در قالب خاص «کار برای غذا» و «غذا برای لذت» تعریف کرده که در آمد نسبتا بالایش را صرف غذا کرده، می کند و خواهد کرد. خب به ما چه؟ دلش می خواهد اینطور زندگی کند و نفع یا زیانش به خود وی بر می گردد.
هر کدام از ما نیز به یک نیت یا چند نیت زندگی می کنیم و معلوم نیست همواره نیت زندگی ما از نیت شکمانۀ بالا بهتر باشد. اما بعضی هستند که فلسفۀ زیستشان را رنگ و بوی دیگری داده اند. یعنی سعی می کنند زندگی شان را به چیز بهتری بفروشند. مثلا می تواند انسان، زندگی اش را به بهشت بفروشد، کما اینکه امام معصوم(ع) فرموده است: «أَمَا إِنَّ أَبْدَانَکُمْ لَیْسَ لَهَا ثَمَنٌ إِلَّا الْجَنَّةُ فَلَا تَبِیعُوهَا بِغَیْرِهَا»، بدانید که قیمتی برای بدن های شما جز بهشت نیست، پس آن را به غیر بهشت مفروشید.
البته بالاتر از بهشت هم چیزهای دیگری وجود دارد که انسان می تواند هستی اش را-که اعم از بدن است- فدای آن کند، ولی به هر حال نیت انسان ها متفاوت است. حوصله ندارم بحث را ادامه بدهم، چون نه حالش هست، نه وقتش و نه سوادش. این هم یک الکی نوشت دیگر. تا بعد، یا علی.
ـــــــــــــــــــــــ
بعد التحریر:
دست از رفتن بدار ای کاروان عمر یکدم
تـا ز پـای دلبـر جانـان بـرون آریـم خـاری
مرحوم علامه شیخ حسن رشتی از علمای عصر مشروطه، ملقب به حسام الاسلام(المدفون فی قم المقدسه) گاهی شعر هم می سرود و تخلص اش «دانش» بود. بیت یادشده از وی می باشد و می رسد کسی را که فلسفۀ زیستنش را در محور یادشده در شعر حسام، تعریف کند؛ و العاقبة للمتقین.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بعد نوشت:
اینکه حافظ نازنین «باده پرستی» را «کار صواب» می خواند و بدان توصیه می کند، فلسفۀ زیست برخی از متاخران بر وی نیز بوده است. چنانکه عارف کم نظیر مرحوم شیخ محمدرضا قمشه ای متخلص به صهبا، از موحدان کبیر عصر قجر، در شعری اساس عالم هستی را همین فرمایش مرحوم حافظ می داند:
اساس عالم هستی، «بساط باده پرستی»
اگر نداشت ندانم چه داشت عالم هستی؟
بعد زهرا بهترین زن بین زنها زینب است
لاف نَبود گر بگویم عین زهرا زینب است
گر بپرسی کیست استاد دبیرستان عشق
خیل شاگردان همه گویند تنها زینب است
گر بسنجی در ترازوی عمل معیار صبر
صبرگوید قهرمان صبردنیا زینب است
گر مقام او بود از جمع معصومین جدا
آن که ازهرمعصیت باشد مبرّا زینب است
در ریاضی گر حساب جمع از مِنها جداست
آن که از جمع شفاعت نیست مِنها زینب است
آن که باتیغ زبان، کار دوصد شمشیر کرد
کوه صبر واستقامت روح تقوا زینب است
آن که با ایراد نطقی کرد مانند علی
زاده مرجانه را محکوم و رسوا زینب است
آن که بهر ما جهاد فی سبیل الله را
با اسارت می کند تفسیر و معنا زینب است
باشهامت چون اسارت گشت توأم، عقل گفت
آن که در دنیا نظیرش نیست پیدا زینب است
شد رقم پرونده اسلام با خون حسین
آن که با خون سر خود کرد امضاء زینب است
شاعر ژولیده می گوید به آواز جلی
بین زنها بهترین زن بعد زهرا زینب است
آقای ژولیده نیشابوری
ــــــــــــــــــــ
انتِ بعد البتول افضل من قد حملتهن فی البطون النساء علامه سردار کابلی
کیست جز زینب صفای عالمیْن
کیست چون زینب طرفدارِحسین کیست جز زینب انیسِ روحِ عشق
مرحمِ زخمِ دلِ مجروحِ عشق کیست زینب «زینِ اب» در شأن اوست اهل عالم جملگی را آبروست کیست زینب کیست این جانباز عشق او که زهرایی است مدفون در دمشق کیست جز زینب علی را نورِ عین
کیست زینب صاحبِ قلبِ حسین کیست زینب آیتِ مُظهَر شده
کیست زینب لالهای پرپر شده کیست زینب راحت روحِ حسین
ناخدای کشتی نوحِ حسین کیست زینب باغبان باغ عشق
بر دلش یک آسمان از داغِ عشق
ای کاش که این در به کلیدی برسد
با سردی دی، سبزه ی عیدی برسد
این جمعه سیاه بود و آن جمعه سیاه
ای کاش که جمعه ی سپیدی برسد از بیژن ارژن
شب نیمۀ ماه رجب؛ شب دعا و ابتهال و تقرب به خدا. میرزا جواد ملکی تبریزی در المراقبات می فرماید که: الاهم فی الدعاء ان یعرف المدعو و یرجو اجابته و الاغلب فی معرفة الله مبتل بالتنزیه الصرف الملازم للابطال و بعض ایضا ....... مهمترین چیز در دعا این است که انسان، دعاشونده (که همان خدا باشد) را بشناسد و امید اجابت و برآورده شدن دعا را داشته باشد، که اغلب (مردم) در باب شناخت خدا، گرفتار تنزیه صرف هستند که این ملازم ابطال(صفات و اسمای الهی) خواهد بود. بعضی از مردم هم گمان می کنند خدا چیزی توخالی و احاطه کننده بر همۀ هستی است که بالای افلاک ایستاده و اینها از راه دور آن خدای دور بالانشین را صدا می زنند یا بعضی گمان می کنند که هستی و خودشان توپر هستند و قوامشان به خودشان است(و خدا هم نقش خاصی در نگهداری هستی ندارد)...(المراقبات، چاپ نهاوندی قم، ص61)
اینکه آقای ارژن از جمعۀ سیاه حرف می زند، حقیقتی راستین است. هر سال و ماه و هفته و روز و ساعت و دقیقه و ثانیه ای که بدون ظهور و حضور عادی واسطۀ بین خالق و مخلوقات بگذرد، سیاه است. در زمان غیبت، هیچ چیز سر جایش نیست. همه چیر ناقص است. عبادتی که من و شما الان انجام می دهیم اگر در خلوص نیت مساوی با عبادتی باشد که شیعیان در زمان امام سجاد(ع) انجام می دادند، باز هم عبادت آنها ارزشمند تر است چون عبادتشان در زمان ظهور امام معصوم که واسطه بین خالق و مخلوقین است، انجام شده، چه رسد به عبادت افرادی که در زمان حکومت امام علی(ع) انجام می داده اند، که در آن زمان جایگاه آن واسطه(ع) به حقیقت خودش نزدیکتر بوده است. لذا عصر غیبت، کلا عصر نقصان است و حتی اگر برای کسی فرج شخصی روی داده باشد و برای او غیبتی در کار نباشد، باز هم چون مجموعۀ هستی گرفتار غیبت است، عبادت او ارزش عبادت عصر ظهور عمومی را ندارد. شاید یکی از معناهای «أَکْثِرُوا الدُّعَاءَ بِتَعْجِیلِ الْفَرَجِ فَإِنَّ ذَلِکَ فَرَجُکُم» همین باشد.
چون اگر عصر ظهور برسد، نفع اصلی بیشتر از هر کسی به خود ما می رسد و یکی از نفع هایش همین بالا رفتن عیار و ارزش عبادات و اعمال ماست. آدم عصر ظهور را درک کند و نمازش را فرادا و با خیالی مشوش بخواند و فقط روزی ده دقیقه نماز امام عصر(عج) را از تلویزیون ببیند هزار بار می ارزد به اینکه در عصر غیبت نمازهایش را به جماعت و هر وعده در حرم یکی از ائمۀ اطهار(ع) با حضور قلب کامل بخواند. نمی دانم آیا عمر لعنتی فعلی ما قد می دهد زمان ظهور را درک کنیم یا نه؟ و در ازل چه تقدیری برای زندگی ما قرار داده شده که چند سال از زندگی مان را در عصر غیبت باشیم و چند سالش را در عصر ظهور، و آیا اصلا زبانم لال، کل زندگی ما در زمان غیبت خواهد گذشت؟ خدا نکند. خب می شود گفت چیزی به نام رجعت داریم، ولی اولا کی گفته ما جزو رجعتی ها باشیم؟ ثانیا مزۀ زندگی عادی در عصر ظهور چیز دیگری است تا اینکه گور به گور شویم و بعد مثلا بر فرض محال! در عصر رجعت برگردیم و مزۀ زندگی واقعی را بچشیم.
* زیارت جامعه: مُقَدِّمُکُمْ أَمَامَ طَلِبَتِی وَ حَوَائِجِی وَ إِرَادَتِی فِی کُلِّ أَحْوَالِی وَ أُمُورِی : من شما را مقدم بر خواسته و حوائج و ارادۀ خودم در هر حال و هر امر قرار می دهم.
* یک شعر زیبا:
عشق یعنی اینکه زهرا هر سحر قبل از نماز ساعتی محو تماشای علی می ایستاد
از علی سلیمانی(گویا در اصل، می ایستد است، ولی می ایستاد هم خیلی خوب است)
* عنوان پست از حافظ
* یک جملۀ خواستنی:
رؤیای من آن صبح باران خورده است که طلوع می کند آرام از پس ابرهای مشرق امیدواری به نقل از: http://edalaatejahani.blog.ir/
* باغهای این حوالی را همه سرما زده/دور از خورشید هرگز حاصلی مرغوب نیست.............. مصطفی هاشمی نسب