همه جور من از بلغاریان است!
اینکه مردم فرنگ هر کس به هر کاری که هست وحید عصر، و آن را به اعلی مرتبۀ نیکویی رسانیده است که دیگری را با او مجال برابری نیست، دو سبب دارد:
یکی این است که... سلاطین و فرماندهان به تربیت هر یک، علی قدر مراتبهم، کوشند...
دوم هر کس به هر کاری که هست، به همان صرف اوقات نماید و به کاری دیگر اصلا متوجه نشود. هیچ کس را به کار دیگری دخلی نیست و یک کس، دو کار را اختیار نکند. گویند اعمار [را] آن قدر گنجایش نیست. اگر در این شصت-هفتاد سال کسی یک کار را به جایی رساند که دیگری نتواند، آدم تمام است.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
منبع: تحفۀ العالم، سید عبداللطیف موسوی شوشتری، ص 298 و 299. با تصرف مجاز. سال تالیف کتاب، 1216 قمری است. یعنی 221 سال قبل. اینکه ما در طی این مدت آیا این خصلت همه فن حریفی و همه کارۀ هیچ کاره بودن را چه میزان ترک گفته ایم باید گشتی در خیابان و بیابان زد و فهمید. حتی به این سیر آفاقی بسنده نکرد و سیری انفسی در حالات و اطوار خود کرد و نیازی به خواندن کتاب "خلقیات ما ایرانیان" جمال زاده یا کتاب "ما ایرانیان" فراستخواه و امثال این کتابها، نیست. نظر شما چیست؟ پرداختن به این موضوع، آیا خودزنی و تخریب روحیۀ داخلی است یا مثلا مفید خواهد بود در باب اقتصاد مقاومتی و فرهنگ مقاومتی و سیاست مقاومتی؟ حق دارید مرا «الکی خوش» لقب دهید:)
از درد سخن گفتن و از درد شنیدن
با مردم بی درد ندانی که چه دردی ست
اشارۀ بسیار خوبی بود.