تب‌نوشت‌ها

مطالبی پریشان و درهم

تب‌نوشت‌ها

مطالبی پریشان و درهم

۷ مطلب در بهمن ۱۳۹۴ ثبت شده است

قال  امیر المومنین علی علیه السلام : من تسلی بالکتب لم تفته سلوه  :  

هرکس که با کتابها آرامش یابد . راحتی و آسایش از او سلب نمی گردد. /غررالحکم ص233

قال امیرالمومنین علیه السلام :نعم  المحدث الکتاب :  

کتاب نیکو گوینده ای است ./ غررالحکم ج6ص167

قال الصادق علیه السلام :  احتفظوا بکتبکم فانکم سوف تحتاجون الیها : 

کتابهای خویش را حفظ کنید زیرا به زودی به آنها نیازمند خواهید شد./بحار الا نوار ج2ص152

قال ابو عبدالله علیه السلام :  یاتی علی الناس زمان هرج لا یأنسون فیه الا بکتبهم :    

روزگار پر از فتنه ای بر مردم خواهد شد که جز به کتابهایشان انس و آرامش نگیرند ./کافی ج1ص52

و چند حدیث و گفتار دیگر

جوانی در پی جوابی پیش ابوحنفیۀ فلان فلان شده می رود و سوالی پرسیده و بعد به محضر مبارک امام صادق(علیه السلام) رفته و همان پرسش را پرسیده و پاسخی دیگر می گیرد. دوباره پیش ابوحنفیه می رود و وقتی جریان را می گوید، وی به جوان می گوید: من از او [امام صادق علیه السلام] عالم تر هستم!!! من مردان را دیده:) و از زبانشان شنیده ام ولی جعفر بن محمد، مردی صُحفی(اهل کتاب و قلم و دوات) است.(یعنی دانسته هایش را از کتاب می گیرد!)(در محضر بهجت، ج3، ص110؛ با تصرف)

مطلبی تامل بر انگیز و البته تا حدودی یک جانبه از آقای رسول جعفریان:    کتاب پر

ـــــــــــــــــــــــ
پ ن: عنوان، مصرعی است از بیت مشهور : «کل علم لیس فی القرطاس ضاع/کل سرّ جاوز الاثنین شاع» هر دانشی که در کتاب نباشد ضایع شود! و هر رازی که از دو نفر بگذرد، شایع شود.

مسخره بازی می شود و الا می توان ضاع در مصرع اول را ضاء خواند تا معنا معکوس شود.
مثل شعری که در بلاغت می خواندیم که شاعر گفته بود: لقد ضاع شعری علی بابکم/کما ضاع عِقد علی خالصة: هر چه شعر در پیش شما گفتم و مدحتان نمودم همه ضایع شد(و بر باد رفت. لیاقتش را نداشتید.) همان طور که گردنبند در گردن خالصه-کنیز سیاه هارون الرشید ملعون-ضایع شد. وقتی هم که شاعر تهدید شد، گفت من نگفته ام ضاع؛ و گفته ام ضاء: لقد ضاء شعری .... الی اخر... شعر من درخشید مثل درخشش گردن بند خالصه خانم!
اما مشکل جور نشدن ضاع با شاع باقی می ماند.



۴ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۵ بهمن ۹۴ ، ۱۷:۵۳
... نجفی

امروز کتاب مَجازات القرآن سید رضی را اتفاقی یافتم:)

چاپ بیروت، دار الاضواء، چ2، 1406قمری/1986عیسوی

مجاز در مقابل حقیقت قرار دارد. در علم بلاغت پیرامون مجاز سخن بسیار گفته می شود چنانکه پیرامون لفظ مجاز و مجازی نیز عارفان و شاعران حرف های زیادی زده اند. مثلا «المجاز قنطرة الحقیقة»(مجاز پل حقیقت است) را خیلی از ما انسان ها شنیده ایم. شاعری هم می گوید: عشق هر چند مجازی است خوش است/سلطنت گر چه به بازی است خوش است!

مجاز و استعاره و این نوع آرایش های کلامی را در علم بلاغت می خوانیم که چه هستند و در کجا و چگونه مایۀ زینت کلام می شوند. سید رضی(359-406ق) صاحب نهج البلاغه از سادات بزرگوار موسوی و دانشمندی ذوالفنون است که در کودکی به مدارج بلند علمی دست یافته است. زندگی اش نیز چندان طوالانی نبوده و 47 سال قمری(45 سال شمسی) زیسته است. البته احتمال می دهم وی توسط آل عباس به شهادت رسیده باشد و تفصیل ذلک یطلب فی زمان آخر.
دیشب در پست قبلی از کتاب مَجازات قرآن وی نام بردم. امروز که جلسۀ کمیتۀ علمی کنگرۀ بین المللی عهد مالک اشتر در بنیاد نهج البلاغۀ قم برگزار می شد و حقیر نیز دعوت بودم در میانۀ جلسه سراغ یک قفسه کتاب رفتم و به صورت اتفاقی کتاب «تلخیص البیان فی مجازات القرآن» وی به چشمم امد و از فرط خوشحالی و کثرت شادی برق از چشمم پرید.
کتاب را در آغوش گرفتم و بوییدم و بوسیدم. چند دقیقه ای کتاب را تورق کردم و کمی هم از خواندن نثر سحر وش سید لذت بردم. مقدمۀ مفصلی توسط دانشمند فقید علامه شیخ عبدالحسین حلی بر این کتاب نوشته شده بود که خودش رسالۀ ارزشمندی بود. این شیخ عبدالحسین یک اعجوبۀ کم نظیر است که روزی شاگرد ایشان-آیت الله محفوظی گیلانی- مقداری از خصائصش را برایم گفت و شاید روزی اینجا آن را نوشتم.
علاوه بر مقدمۀ شیخ، یک نویسندۀ مصری (محمد عبدالغنی حسن) از سنیان معتدل و غیر نابخرد، مقدمه ای مفصل پیرامون مجازات قرآن آورده بود و از امثال جاحظ خبیث! و ابن قتیبۀ دینوری کرمانشاهی ملعون، سخن گفته بود. خلاصه روزی امروزم شکار این کتاب بود، کتابی که خوراک چند روز مطالعه ای من در ایام فراغتی که شاید یکی دو سال دیگر بیاید است.
پ ن: خانه که آمدم به کتاب «تأسیس الشیعۀ» علامه سید حسن صدر مراجعه کردم و مشاهده کردم ایشان کتاب تلخیص البیان فی مجازت القرآن سید را در فهرست تالیفات متعدد سید غیر از المجازات القرآنیۀ وی ذکر کرده است.(تاسیس الشیعه، چاپ اعلمی تهران، ص338)

۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۱ بهمن ۹۴ ، ۱۵:۵۴
... نجفی

زمان بی پولی در کراچی که بودم یک شب مولای کائنات، حلّال مشکلات؛ امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب علیه الصلوة و السلام-اللهم صل علی محمد و آل محمد- را در خواب دیدم. گفت که: سید طیب! شما در بابت! من کتابی نوشتی؟
گفتم: آره.
گفت: اسمش چیه؟
گفتم: ابوتراب
گفت که چاپ کردی آن را؟
گفتم: نه.
گفت: چرا؟
گفتم: می ترسم.
گفت: از کی؟ از مخالف[یعنی از سنی ها] یا از موافق؟
گفتم: از هر دو!
گفت: چاپ کن. من هستم. چاپ کن.
لاهور که آمدم این کسی که دعوت کنندۀ من بود دشمن شد و ماهانۀ ما را برید و دوباره بی پولی آمد.
بعد من به خودم خطاب کردم که سید طیب! تو چقدر بی توفیقی. مولا آمد در خواب تو و گفت کتاب را چاپ کن. تو کتابت را چاپ نکردی. بردم پهلوی یک ناشری که بزرگترین ناشر لاهور بود. گفتم این کتاب را در شأن حضرت علی علیه السلام نوشتم و اسمش هست: ابوتراب در نظر عایشه و اصحاب.
چاپش کن. پول هم ندارم. خودت چاپش کن. بفروش و پولت را بگیر.
گفت: اشکالی ندارد.
آقا این کتاب را چاپ کرد و آن قدر مقبول شد که شرق و غرب پاکستان را گرفت. خیلی از سنی ها به وسیلۀ این کتاب شیعه شدند و من هم آنقدر پولدار شدم که به وسیلۀ پول این کتاب، در آنجا خیلی کتاب ها را نوشتم و چاپ کردم.

کتاب طیب عالم، پیرامون زندگانی آیت الله سید طیب جزایری، ص 29 و 30.

«««««««««««««»»»»»»»»»»»»»»»
یک مجموعۀ سه جلدی پیرامون علمای شیعی دارای رویکرد بین المللی را معاونت بین الملل حوزه در دست نشر دارد که جلد او را یک گروه که بنده هم کوچکترین و نادان ترینشان بودم نوشته ایم و جلد دوم و سومش را بنده به تنهایی نوشته ام. از این مجموعه فقط همان جلد اول چاپ شده و باقی مجلدات هم شاید تا دو سه ماه دیگر از چاپ خارج شود. برخی از شخصیت های هندی و یا ایرانی ساکن هند را در مجموعه آورده ایم.
اما برای بعضی گرفتار کمبود محتوا بودیم و مصادر و منابع مکتوب هم درد خاصی را دوا نکرد و محتاج رفتن به نزد علمای هندی و پاکستانی شدیم. خصائص آیت الله سید طیب جزایری را بیشتر به سبب همان قضیه شناختم و قبلا به جز حضور در برخی نمازهای جماعت ایشان، توفیق خاصی در بهره وری از محضرشان برایم دست نداد. ایشان از نوادگان دانشمند اخباری شهیر مرحوم محدث جزایری- از شاگردان برجستۀ مجلسی ثانی- است. وی با اینکه اصالتی ایرانی داشت از علمای مطرح هند بود و کتاب های متعددی به زبان های مختلف نوشته است. معمولا طلاب هندی و پاکستانی با وی مرتبط بودند. حدود 45 روز قبل به دیدار حق شتافتند و در یکی از اتاق های صحن امام رضای حرم حضرت معصومه(صلوات الله علیها و علی آبائها و اخیها و ابناء اخیها) رخ در نقاب خاک کشید. تولد 1344ق/رحلت 1437ق(5 دی 1394).
شادی روح ایشان و ارواح همۀ شیعیان صلوات.

                                                                     سید طیب در جوانی(لاهور)

سید طیب جزایری

سید در اواخر زندگانی

۴ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۰ بهمن ۹۴ ، ۲۲:۴۷
... نجفی

نمی دانم در تاکسی و اتوبوس و مترو و کلا خیابان و بیابان و روی آب و در کوهستان چقدر در بحث های سیاسی و غیر سیاسی ابتر شرکت می کنید؟ یک خصلت در اغلب ما ایرانیان وجود دارد و آن عدم تعهد عملی به تخصص است.
تخصص که همزاد تقلید است از ارکان تمدن و پایۀ نخست فرار از بدوی گری به سوی شهرنشینی است. برهان قاطع-حتی قاطع تر از برهان قاطعی که نثار فخر رازی فلان فلان شده گشت- بر وجود این خصلت در میان ما ایرانیان اظهار نظر در مورد سیاست و اقتصاد و فرهنگ و رسانه و ترافیک و بسیاری چیزهای دیگر است در حالی که دخالت در این عرصه ها به صورت جزمی، از نگاه خرد، مذموم و ناپسند است و فقط دخالت های مبتنی بر احتمال آن هم از باب «گاه باشد که کودک نادان/ به خطا بر هدف زند تیری» درست است. هر کس در زمینه یا زمینه های تخصصی اش- آن هم تخصصی واقعی و نه تخصصی ادعایی- می تواند سخن جزمی بگوید و در بقیۀ عرصه ها، عوام است.
فقط معصوم(علیه السلام) است که هیچ گاه عوام و عامی نیست و بقیۀ ما مردم هر چقدر هم که دانا و خردمند و کاربلد باشیم باز هم در عرصه های فراوانی، عامی هستیم. علامۀ فقید مرحوم شهید ثانی که در قرن دهم می زیسته، در کتاب منیة المرید که کتابی فوق العاده است، با صراحت این را می گوید که هر کس در غیر رشتۀ تخصصی اش، جزو عوام است. نیم نگاهی هم به طلبه های زمان ما هم داشته که خود را همه فن حریف ندانند. حتی کسی مثل رهبر ایران که فقیه است هم در تمامی زمینه ها متخصص نیست و اظهارنظرهایش در بسیاری موارد، پس از مشورت با مشاوران و در موارد زیادی هم غیر تحکمی است. غرض اینکه هیچ کس جز کسی که معصوم تکوینی باشد نمی تواند ادعای تخصص مطلق کند.
گفتم بحث های سیاسی ابتر. بحث سیاسی ابتر یعنی بحثی که به سبب موقعیت خاص ما، ناقص بماند و معمولا در تاکسی و اتوبوس و... بحث ها ناقص و ابتر می ماند و همین اقتضا می کند یا انسان در این بحث ها شرکت نکند یا مطالبی موجز و مفید را بگوید که ابتر بودن بحث، نقصی به حرفش وارد نکند. این مطالب موجز، بیش از همه بهتر است که نقضی باشند. چون بر اساس مبانی علم منطق، اگر چه جواب حَلی بر جواب نقضی برتری دارد و علمی تر است، ولی جواب نقضی برای غالب مردم که دانشمند نیستند،از جواب حلی بهتر است و اقناع کننده تر است. داستان میرزای قمی را شنیده اید؟ وقتی که با کدخدای محل درگیر شد و کدخدا عکس مار کله گنده ای را روی دیوار کشید و بعد به وی گفت تو هم بنویس مار، و وی نوشت مار. کدخدا سپس به مردم گفت کدام یک از این دو مار است: همۀ مردم، تصویر مار را نشان دادند. حکایت ما تودۀ مردم هم که بر عکس مردم اروپا، بسیار کم مطالعه هستیم، همین است.
من اطلاعات خیلی خیلی کمی دربارۀ تاریخ اسلام دارم و گاهی که در همان محیط های یاد شده-که زادگاه و البته ذبح گاه بحث های مختلف همه رقمه است- قرار می گیرم با توجه به لباسی که بر تن دارم و نگاه ها و گوش ها در این گونه موارد بسیار سمت ما می رود، سعی می کنم اولا دیر وارد بحث شوم(که این خود، فواید بسیاری دارد) و دوم اینکه با ابزار جواب های نقضی و همان تاریخ اسلامی که در ذهن مردم حاضر در بحث، مفروغ عنه و پذیرفته شده است، قدمی کوتاه در بحث گذارده و یا با بحث خاتمه یافته پیاده شوم یا حداقل اگر در میانۀ بحث پیاده شده باشم، به آفات عدم دخالت در بحث یا دخالت ناقص دچار نشوم.
در بحث های سیاسی، قیاس های مع الفارق خیلی روی می دهد. مثلا تناقض در رویکرد دفاعی ایران از حکومت سوریه و عدم دفاع از حکومت یمن و مصر و بحرین/ دست به دامان ابر قدرت سابق شرق-همان روسیۀ روسیه خودمان- شدن و دشمنی مستمر با ابرقدرت غرب، همان فرشتۀ نجات رئیس جمهور با تدبیرمان!/طعنه بر نظام پهلوی به سبب سقوط ارزش ها و عدم طعنه به همان در حکومت اسلامی! فعلی/خلاصه مثال های متعددی که به دید اشکال گیرندگان یک بام و دو هواست ولی در عمل و با نگاه دقیق و کلان، مع الفارق است. نه اینکه اشکالی در کار نباشد، که هزاران اشکال در کار هست ولی در نگرش از بالا، شیعه بعد از قرن ها توانسته قدرتی ویژه بیابد و این قدرت نباید سیر افولی داشته باشد. الان همه گونه منطقی شدن و خودزنی کردن است که ناپسند می نماید و آینده حسرت را برای اشکال گیرندگان به ارمغان خواهد آورد. خلاصه برای اثبات اینکه قیاس ها، مع الفارق است نیاز به بسترسازی بحث برای مخاطبان است و گاه این بسترسازی نیازمند چند ماه بحث کردن است. پس گریز و گزیری از پناه بردن به مصادیق نقضی مقبول، و دست به دامن آنها شدن نیست و حسان، شاعر قهار و پر کار صدر اسلام یکی از موارد نقضی است که در موارد دفاع برخی از بعضی اشخاص انقلابی که مثلا مورد جفا قرار گرفته اند، مورد استفاده ام قرار می گیرد.
سید رضی صاحب نهج البلاغه یک انسان اعجوبه است و ما معمولا نهج البلاغه اش را می شناسیم. وی علاوه بر «نهج البلاغۀ» شریف، کتاب های دیگری دارد که چند تایشان چاپ شده است و من به جز نهچ البلاغه، فقط «المَجازات النبویۀ» او، «خصائص امیرالمؤمنین»ش، دیوان چند جلدی اشعارش، و یک جلد از تفسیر قرآنش با نام «حقائق التأویل» را در کتابخانۀ الکی ام دارم. گویا کتاب «مَجازات القرآن» وی هم چاپ شده که ندارم و روزی هم از استاد ارجمند حضرت آقای فاطمی نیا؛ که بسیار شیفته و مفتون شریف رضی(رضی الله عنه) است؛ شنیدم که یک جلد دیگر از تفسیر قرآن وی یافت شده که الان نمی دانم چاپ شده یا نه؟ سید حدیث نود و هفتم از کتاب عجیب «المَجازات النبویة» را به فرمایشی از رسول خدا(علیه و آله السلام) در مورد حسان اختصاص داده است: «حسان حجاز بین المؤمنین و المنافقین، لا یحبه منافق و لا یبغضه مؤمن»[1] حسّان حائل و دیوار بین مومنان و منافقان است، هیچ منافقی او را دوست ندارد و هیچ مومنی بدو بغض نمی ورزد.
شریف رضی پس از اینکه مجاز مندرج در این حدیث را بیان می کند، به تازی می نویسد: این سخن از منظر ما شیعیان، مخصوص زمان رسول خداست، ولی وقتی که حسان در زمان حضرت علی(ع)، دشمنی اش را با حضرت آشکار کرد و اشعاری ناروا در مورد حضرت گفت، از حاجز و فاصل بودن بین ایمان و نفاق خارج شد و به جانب نقمت و گمراهی گروید.
1- لعنت خدا و رسول خدا و ائمۀ اطهار و تمام شیعیان بر روح پلید حسان باد.
2-مطلب الکی و پر از جاده خاکی فوق را همین طور بی هدف نوشتم. به جان عزیز حضرت سلمان فارسی قسم.
3- ابن عباس فلان فلان شده هم مهرۀ خوبی برای بحث های ابتر سیاسی است. یکی از دوستانم می گوید: نمی دانم تو -نجفی- چرا اینقدر از ابن عباس نفرت داری؟ من در جوابش معمولا می خندم. چه داند آن که اشتر می چراند؟! الهی العفو.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
[1]. المَجازات النبویة، سید محمد بن حسین البغدادی معروف به سید رضی؛ ص133، مصحح: مهدی هوشمند، قم، دار الحدیث، 1422ق/1380ش.

۴ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۰ بهمن ۹۴ ، ۲۲:۰۱
... نجفی

دی سیر برآمد دلم از روز جوانی/جانم به لب آمد ز غم و درد نهانی

کردم گله زین چرخ سیه روی بد اختر/کز بهر دو قرصم بجهان چند دوانی

جان من دلسوخته را هیچ مرادی/حاصل نشود تا تو بکامش نرسانی

فریاد ز دست تو که از قید حوادث/یک لحظه امانم ندهی خاصه امانی

هر که چو قلم گاه سخن در بچکاند/خون سیه از تیغ زبانش بچکانی

کی شاد شود خسروی از دور تو کز تو/بی دار به دارا نرسد تخت کیانی

سلطان فلک گرم شد و گفت که خواجو/بر ملک بقا زن علم از عالم فانی

زین پیر جهاندیدهٔ بد روز چه خواهی/بر وی ز چه شنعت کنی و دست فشانی

هر چند جهانی ز سلاطین زمانه/آخر نه گدای در سلطان جهانی

در مصر معانی ید بیضا بنمائی/وقتی که چو موسی نکشی سر ز شبانی

گر نایب خاقانی و خاقانی وقتی/ور ثانی سحبانی و حسان زمانی

چون شمع مکش سر که بیکدم بکشندت/با این همه گردنکشی و چرب زبانی

خاموش که تا در دهن خلق نیفتی/در ملک فصاحت چو زبان کام نرانی

زین طایفه شعرت بشعیری نخرد کس/گر آب حیاتست بپاکی و روانی

با این همه یک نکته بگویم ز سر مهر/هر چند که دانم که تو این شیوه ندانی

«رو مسخرگی پیشه کن و مطربی آموز/تا داد خود از کهتر و مهتر بستانی»

(مرحوم خواجوی کرمانی)

دو تا عکس جالب:))))))))))))


۴ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۸ بهمن ۹۴ ، ۱۷:۴۳
... نجفی

الامام علی(علیه السلام):

لا تَطْلُبْ سُرعَةَ العَمَلِ و اطْلُبْ تَجوِیدَهُ؛

فإنَّ الناسَ لا یَسألُونَ: فی کَم فَرَغَ مِنَ العَمَلِ،

إنّما یَسألُونَ عَنْ جَوْدَةِ صَنعَتِهِ.

خواهان سرعت در کار نباش و کیفیتش را بخواه.

زیرا مردم نمی پرسند: «در چه زمانی کار را سامان داد»؛

بلکه از کیفیت کار و نیک انجامی اش می پرسند.



۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۱ بهمن ۹۴ ، ۱۸:۵۰
... نجفی

ز روی دوست رویی خوب تر نیست          چو راه عشق راهی پر خطر نیست

ز بس اشکیدم آبم نیست در چشم            ز بس آهیدم آهم در جگر نیست...

دلــی را می عمــارت گـــر تــوانــی                 و گرنه دل خرابیدن هنر نیست

همــان بهتـر کــه قطعـد بـاغبــانش              درختی را که سایه یا ثمر نیست

ســواد سطــر زلـفـیــن تـــو داریــم                ز خطش حاجت زیر و زبر نیست

عجب حالی است کز یــاران رفتــه                  به جز نقلیدنی اصلا اثر نیست

علی(ع) را از محمد(ص) هر که فرقید           ز اهل بیعت تحت الشجر نیست

                       نمی رحمی به حال زار «طرزی»

                       ترحـم در دلت جانـا مگر نیست؟


دیوان طرزی افشار، ص23، تهران، انتشارات ادبیه، چ2، 1338ش.



۴ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۵ بهمن ۹۴ ، ۱۶:۰۶
... نجفی