نمی دانم عزیز نازنین بی نظیر ما، که وقت امضای تقدیرات، قضیه ی ظهور مبارک خودتان چه وضعی یافته؟ آیا قلب عزیز شما، شاد شد؟ خدا کند همین طور بوده باشد بحق نبینا محمد و آله الطاهرین.
نمی دانم عزیز نازنین بی نظیر ما، که وقت امضای تقدیرات، قضیه ی ظهور مبارک خودتان چه وضعی یافته؟ آیا قلب عزیز شما، شاد شد؟ خدا کند همین طور بوده باشد بحق نبینا محمد و آله الطاهرین.
فَمَا کُلُّ مَا نَطَقْتُ بِهِ عَنْ جَهْلٍ مِنِّى بِسُوءِ أَثَرِى، وَ لا نِسْیَانٍ لِمَا سَبَقَ مِنْ ذَمِیمِ فِعْلِى، لَکِنْ لِتَسْمَعَ سَمَاؤُکَ وَ مَنْ فِیهَا وَ أَرْضُکَ وَ مَنْ عَلَیْهَا مَا أَظْهَرْتُ لَکَ مِنَ النَّدَمِ، وَ لَجَأْتُ إِلَیْکَ فِیهِ مِنَ التَّوْبَةِ.
فَلَعَلَّ بَعْضَهُمْ بِرَحْمَتِکَ یَرْحَمُنِى لِسُوءِ مَوْقِفِى، أَوْ تُدْرِکُهُ الرِّقَّةُ عَلَیَّ لِسُوءِ حَالِى فَیَنَالَنِى مِنْهُ بِدَعْوَةٍ هِىَ أَسْمَعُ لَدَیْکَ مِنْ دُعَائِى، أَوْ شَفَاعَةٍ أَوْکَدُ عِنْدَکَ مِنْ شَفَاعَتِى تَکُونُ بِهَا نَجَاتِى مِنْ غَضَبِکَ وَ فَوْزَتِى بِرِضَاکَ...
فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ اقْبَلْ تَوْبَتِى
خداوندا! این که بى پروا در حضور تو زبان گشوده ام، نه از آن است که از کار زشت خود بى خبرم یا عمل نکوهیده گذشته خود را فراموش کرده ام، لکن براى این است که آسمان و اهل آسمان و زمین و ساکنان آن پشیمانى مرا که آشکار کردم و توبه را که سنگر خود ساختم بشنوند.
شاید یکى از آنان به رحمت تو، بدحالى مرا دیده دلش بسوزد یا بر حال ناخوش من رقّت آرد، و درباره من دعایى کند که بیش از دعاى من در خور اجابت تو باشد، یا شفاعت او نزد تو مؤثرتر از شفاعت من بوَد و به سبب آن از خشم تو رهایى یابم و به خشنودى تو فیروز گردم...
پس بر محمد و آل او درود فرست، و توبه مرا بپذیر...
بخشی از دعای توبۀ صحیفۀ مبارکۀ سجادیه که فرموده اند در شب بیست سوم بخوانیم. خدایا از همۀ خطاها و لغزش ها و گناهان نابخشودنی ام طلب معذرت و بخشش و عفو دارم. به ویژه کوتاهی ها و تقصیر فراوان در حق حضرت صاحب الزمان گرفتارمان:(((
ای بهارستان اقبال، ای چمن سیما بیا
فصل سیر دل گذشت اکنون بهچشم ما بیا
میکشد خمیازهٔ صبح، انتظار آفتاب
در خمار آباد مخموران، قدحپیما بیا
بحر هر سو رو نهد امواجگرد راه اوست
هردو عالم در رکابت میدود تنها بیا
خلوت اندیشه حیرتخانهٔ دیدار تست
ایکلید دل در امید ما بگشا، بیا...
بیش از این نتوان حریف داغ حرمان زیستن
یا مرا از خود ببر آنجا که هستی، یا بیا...
وصل مشتاقان زاسباب دگر مستغنی است
احتیاج این است: کای سامان استغنا بیا
کو مقامی کز شکوه معنیات لبریز نیست؟
غفلت است اینها که «بیدل» گویدت: اینجا بیا
استاد گرامی ما می گوید:
«در شب بیست و سوم، تاییدیۀ حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه) پای تقدیرات تمام موجودات هستی-به جز خود خدا- ثبت می شود. حتی تقدیراتی که قرار است برای همان آورندگان تقدیرات، مقرر گردد و حتی تقدیرات خود حضرت صاحب الامر(عج). اما حضرت ولی عصر در این شب، قبل از تایید نهایی، نگاهی به خود صاحب تقدیرها می کند و بر اساس شاکله و قلب آنها، در تقدیرات تغییراتی انجام می دهد.»
البته استاد مطلبی را پیرامون امکان جزئی تغییر در تاییدیه ها، در شبهای باقی مانده تا انتهای ماه هم می گفت که خیلی مهم نیست! در هر صورت خدایا کاری کن امام عصر ما آن وقتی که نگاه مبارکشان را در این شب قدر، به قلب ما می اندازند آن وقتی باشد که ما به یاد ایشان هستیم و برای ایشان دعا می کنیم. آمین یا رب العالمین.
شب قدر اول و دوم گذشت. پریشب که چند ثانیه ای! حرم بودم و به خانه برگشتم، از دوستم پرسیدم که امشب کی مسجد محلمان آمد؟ گفت(مثل شب نوزده) شیخ مرتضی آقا تهرانی آمده بود. وی از عشاق حضرت صاحب الامر (عج) است و حتی اگر گاهی خوب مطالعه نمی کند و سخنرانی هایش مقداری سطحی و آبکی می شود، ولی «یابن الحسن» گفتن هایش هیچ وقت بی حال و فاقد روح نیست. گفت در سخنرانی اش [به این ترجیع بند ملال آور تکرار شوندۀ همیشگی] اشاره کرده که بعضی بندۀ خدا نیستند و بندۀ مال و جاه و چیزهای دیگرند.
شاید حرف خودت هم همین باشد. هر چند بسیار بعید می دانم. قضیۀ تو با بقیه فرق دارد. اگر هم زبانم لال از این در وارد شوی ما از در دیگری که امام سجاد عزیزمان در ابوحمزه یاد داده وارد می شویم. بنده بودن ما را منکر شوی، مخلوق بودنمان را چه می کنی؟
تو متکبرتر و مغرور تر و خودخواه تر و مستبد تر و دیکتاتور تر و خودکامه تر از این حرف ها هستی که شریک قبول کنی. چه برسد به اینکه نسبت به بعضی مخلوقات خودت، و لو قیر دلی مثل من، سلب خالقیت کنی. مگه میشه؟ پس لطفا جا خالی نده و برای من و فک و فامیلم و دوستای حقیقی و مجازی ام یه تقدیر مشتی و خوب و درست و درمون رقم بزن. فکر می کنی اگه مثل منی در کار نباشه اون صفات غافر الذنب و قابل التوب و ... را باید کجای دلت بزاری؟ بی استفاده می مونه ها. گفتم که گفته باشم.
در ضمن در مورد ظهور ولی امرت که اوامر تو رو تنفیذ می کنه و حق داره دستکاریشون هم بکنه، دعا نمی کنم کار خاصی بکنی. فکر می کنی خیلی هنر کردی این 1200 سال بردیش پس پرده و هر روز چشای خونبارش رو می بینی و ککت هم نمی گزه؟! می گم چیزی از سرشکستگی! حالیته که هر سال تقدیرای تکراری می فرستی که جانشین و سایۀ قشنگ ات، امضاش کنه؟ یعنی چی که هر سال: امتداد عصر غیبت؟[آیکن یک ناآدم مثلا عصبانی] آخه یه ذره تحول. یه نم حرکت رو به جلو. یه ذره پرش. یه ترکیب بند جدید. یه شعر نو. نگو که انا لا اغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم. سر هر کی رو شیره بمالی سر ما رو نمی تونی آخدا. در ضمن چند شب پیش با یه کافر مثل خودم که آمریکا بود بحث-نتی- می کردم. وقتی کم آورد گفت خدا خواب رفته. من ازت دفاع کردم و دهنشو بستم.
اما مواظب باش. با این کارایی که می کنی به ضد خودت رفتار می کنی! اگه چند وقت دیگه یه نفر بیاد بگه این «قریب» گفتن خدا تو نصر من الله و فتح قریب، دچار اشکال لفظی و معنویه، فکر نکن من ازت دفاع می کنم خدای بی نیاز ها؟ نهایتش میگم خدا شوخی کرده! جون هر کی دوس داری بی خیال بقیۀ ماجرای اسارت و غربت حضرت بقیة الله شو. سی برابر علامتای ظهور تو سوریه و موریه محقّق شده. بس نیست؟ به نظرت بازم باید بشینیم و سعدی وار صبر پیش گیریم. ما هکذا الظن بک. قربانت. به امید تغییر و تحول.
قشنگ ترین لذت هستی چیست؟ یعنی از چه طریقی می گذرد؟
از کانال چشم؟ دل و قلب؟ گوش؟ لمس؟ یا طور دیگر؟
جناب موسی در طور، از دیدن پس افتاد یا به خاطر شنیدن؟
لذت بخش ترین لذت دنیا کدام است؟ مثلا اگر ما توفیق داشته باشیم صدای مناجات امام مهدی عزیز را بشنویم لذت بیشتری دارد یا رخ مبارک و روی زیبای ایشان را زیارت کنیم که در حال نماز اند؟ از دیدن رخ مهمتر، گره خوردن نگاه ما در نگاه ایشان است. اصلا من عجیب ترین کانال ارتباطی انسان با انسان را چشم می دانم. انتقال حجم فجیعی از مطالب در کسری از ثانیه. این کار حتی از گوش هم بر نمی آید مگر از قلب. امام علی عالی اعلی از تمام پیغمبران الهی بلند مقام تر است جز برادر عزیز و دردانه شان حضرت رسول الله نازنین. اما از پیغمبران سابق، خصلت هایی در حضرت است که در احادیث بدانها پرداخته شده، ولی خصلتی که از نبی اعظم در مولای درویشان هست، تشابه چشم این دو عزیز نازنین است.
خدایا ما که خواه ناخواه چشمانمان به جمال مبارک و مطهر حضرت علی در هنگام مرگ، روشن می شود و نگاه های ما به نگاه نورانی حضرت گره می خورد و ان شاء الله در آن وقت لبخندی از رضایت حضرت ابوتراب، نثار ما می شود، اما علی زمان ما همان صوت علوی را دارد و همان چهرۀ مبارک و نگاه زیبای حیات بخش را. و کسانی که ایشان را زیارت کرده اند اوصافی را از چشمان نازنین آقا و نگاه پر حرفشان بیان کرده اند که آدم را بدجور هوسی می کند تا قبل از مرگ هر چند برای نیم ثانیه، نگاهش به نگاه آقا گره بخورد و خب لبخند رضایتی هم ضمیمۀ آن نگاه شود به جایی بر می خورد؟ اگر بگویی لایق نیستی و ظرفیت نداری و از این حرف ها، می گویم اولا برو این را با کسی بگو که تو را نشناسد و دوما! جنابعالی چه کار به سابقه و رفتار و طرفیت ما داری. ما که می دانیم این کار حوالتی نه علم وعملی است، پس لطفا حواله. زود! ممنون! اگر غصۀ قضایای بعدی را می خوری که فرموده اند هرچه که مستت کند حرام، عرض می شود پشتت به من قرص باشه! و غم این را هم نخور خدا جان!
اللهم ارنی الطلعة الرشیدة... و اکحل ناظری بنظرة منی الیه... و هب لنا رأفته و رحمته و دعائه...
خطبۀ امام حسن مجتبی علیه السلام پس از شهادت امام الانبیاء سوی خاتمهم، حضرت ابوالحسن امیرالمؤمنین علی مرتضی علیه السلام:
الحاکم فی «المستدرَک»: حسن بن علی[علیهما السلام] هنگامی که علی[علیه السلام] به قتل[=شهادت] رسید برای مردم خطبه خواند. ستایش الهی را به جای آورد و بر وی ثنا نموده و سپس گفت[فرمود]:
لَقَدْ قُبِضَ فِی هَذِهِ اللَیْلَةِ رَجُلٌ لَا یَسْبِقُهُ
الاوَّلُونَ بِعَمَلٍ، وَ لَا یُدْرِکُهُ الاخِرُونَ.
غیبت و استتار و سفر، خاصیت های دارد؛ از جمله اینکه معمولا میل و محبت را افزایش داده، دلتنگی را افزون کرده و اشک ریزی منتظران آن غایب سفر کرده را در ازدیاد می نهد. بسیاری از نادیده ها چون با تداعیات ذهنی همراه است و انسان به سبب کمال گرایی اش، تصورهایش را معمولا خوب می سازد، وقتی آن نادیده ها را می بیند اغلب به زیبایی ساخته های ذهنی و تصورات نیستند. بر عکس امام زمان عزیز ما که هر گونه تصورش بنماییم باز زیبایی و کمالات حضرت فراتر از آن است. شب قدر و اسم اعظم و حضرت خضر و برخی امور دیگر از نمادهای اسلامی ما هستند که همین غیبت و ناشناختگی شان باعث دید مثبت بدانها شده است. چنانکه شیخ بهایی می فرماید:
چون شب قدر از همه مستور شد/لاجرم، از پای تا سر نور شد
اسم اعظم، چون که کس نشناسدش/سروری بر کل اسما باشدش
ای صاحب زمین و زمان.... ای صاحب روزها و شب ها.... و صاحب عصر و صبح و شام.... و ای صاحب حقیقی جان و جسم و روح و همه چیز ما، شب قدر واقعی شما هستید و اسم اعظم شما هستید و صاحب و ولی امر ما شمایید و حضرت علی شما هستید و.... پیشاپیش سالروز شهادت جد محترم و مظلوم تان را تسلیت عرض می کنیم. جان ما قربان تپش های قلب محزون و فدای اشک های جاری شما. شیعۀ خوبی برایتان نبوده ایم ولی هل یرجع العبد الآبق الا الی مولاه؟ التماس دعای فجیع داریم. خیلی ممنون.
گر چه باشد لیلة القدر آن خط مشکین مرا/صبح رخسار ترا شام غریبان گشته است!
صلوات الله علیک و عجل الله تعالی فرجک الشریف و المبارک.
کتاب فضل تو را آب بحر کافی نیست/که تر کنم سرانگشت و صفحه بشمارم(مرحوم امیدی رازی تهرانی-قرن نه و ده هجری)
قال رسول الله (صلى الله علیه وآله وسلم):
«فضل علیّ بن أبی طالب على هذه الأمة کفضل شهر رمضان على سائر الشهور.
وفضل علیّ على هذه الأمة کفضل لیلة القدر على سائر اللیالی.»
(بحار الأنوار، علامه محمدباقر مجلسی اصفهانی، ج 38، ص14.)
حضرت محمد(ص) فرموده است: برتری علی بن ابی طالب بر این امت[مرحومه و برگزیده]، مانند برتری ماه رمضان بر سایر ماه ها و برتری شب قدر بر سایر شب هاست.
روا شود همه حاجات خلق در شب قدر/که قدر از چو تو بدری بیافت آن اعزاز (مولوی بلخی خراسانی)
فضایل نامتناهی حضرت علی علیه السلام در ماه مبارک و در غیر ماه مبارک رمضان حیرت زاست و بی نظیر. در شب هفدهم. یا در همین روز بیستم که در خانۀ خدا شیوۀ بت شکنی واقعی را به شیعۀ بزرگوارش حضرت ابراهیم خلیل، یاد داد. خدایا دست کم شیعۀ شناسنامه ای و اجباری که هستم. نه که چیز جدیدی نخواهم. همین که پیرو اسمی حضرت علی هستیم، شیعۀ اسمی و پیرو ظاهری این امام علی عزیز که «خیبر شکن و صف شکن و بت شکن است» از سرمان هم زیاد است. ولی رحمت و کرم و بخشش تو که حد و نهایت ندارد. چه می شود که در تقدیرات امسال، اگر قرار بر ظهور امام زمان غریب مان است، که دیگر هیچ نمی خواهیم. اما اگر خدای ناکرده و زبانم لال، باز هم قرار نیست امسال متصل به عصر ظهور باشد:((( لااقل پس از رفع مشکلات داخلی و خارجی مردم، یک لگد محکم به من و هر کس مثل من است بزن، بلکه کمی رشد کنیم و جلوتر برویم و از این شیعۀ اسمی جلوتر رفته؛ شاید توانستیم نیم سانت از چاله چوله های جادۀ ظهور را صاف کنیم و ما ذلک علیک بعسیر یا عزیز.
لئاندر هر شب دل به دریا می زد و در تاریکی شب شنا می کرد. به سویی که چراغی می درخشید. هرو هر شب با روشن کردن چراغی، لئاندر را راهنمایی می کرد. تا با نور آن راهش را بیابد و به ساحل برسد. تحمل رنج سختی و شنا در آب سرد به وصال می ارزید.
یک شب طوفانی آمد و چراغ را خاموش کرد. هرو نتوانست چراغ را روشن کند. لئاندر در میان دریا سرگردان بود و هیچ راه نجاتی نیافت. در فکرش چه گذشت؟ هرو به خواب رفته؟ فراموشش شده؟ یا اتفاق دیگری افتاده؟ توان لئاندر تمام می شود و صبح روز بعد جنازه اش را کنار ساحل پیدا می کنند. هرو هم خودش را به او ملحق می کند و این یعنی نه فراموشش شده و نه به خواب رفته.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
درست یا نادرست! با اختیار یا بی اختیار! مرا بسته ای به چراغ هدایت ازلی ات.
و من
اگر چه هم فراموش کردم و هم به خواب رفتم....
ولی...
الاحسان بالاتمام ای عشق ابد
آخرین مسافر هم پیاده می شود و فقط من مانده ام که من هم در انتهای این خیابان که سیصد چهارصد متر مانده پیاده می شوم. راننده که میانسال است، شاید دیده موقعیتش مناسب است -با لحنی که نمی دانم جدی است یا از سر شکم سیری و شوخی- می گوید: حاج آقا! چیزی می خوام که یه شبه کار دویست سال رو بکنه؟ چیه؟
در دلم می گویم اگر هم این گونه چیزی باشد به کاهدان زده ای. با خنده می گویم اگه چیزی به ذهن شما رسید به ما بگو ما هم نفعشو ببریم. او هم می خندد و چند لحظه بعد پیاده می شوم.
اما فکر می کنم راهی هست؟ چیست؟ اصلا با عدل خدا جور در می آید یک بنده خدایی از ماه رمضان سال قبل تا حالا زحمت کشیده، هوای گناه ها را داشته، عبادتش رو به راه بوده. دست کم در ماه رجب و شعبان، شستشویی کرده، دست کم تر از اول ماه رمضان، مراقب بوده که چه می کند و چه نمی کند. بعد یکی مثل من و تو که ذهنی هرزه و قلبی ولگرد داریم یک شبه کاری بکنیم که بهرۀ ما مثل آن انسان های مراقب یا بهتر از آنها شود؟ این مگر می شود؟
خب نه.
اما به یاد یکی از اساتید قدیمی ام می افتم که بدین مضمون می فرمود: "بعضی چیزها هست که حکم سیل را دارد. زود پاکسازی می کند و خرت و پرت ها را می برد. دقیق تر بخواهید اشکی گرم با آهی سرد در حال توجه به امام عصر عجل الله فرجه. به ویژه در شبهای ماه قدر. کارسازی و نقش این در تقدیرات انسان با هیچ عملی برابری نمی کند." العهدة علیه.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
2- سفرهای بی بازگشت در قدیم بیشتر از الان بوده، «ظرف اشکی» ظرفی است که زن های قرون سابق وقتی شوهرشان به سفر می رفت، و دلشان تنگ می شد اشک های خود را در آن جمع می کردند تا وقتی شوی بازگشت به وی نشان دهند. فایده های دیگر هم داشت. در یک سایتی(اینجا) یک نمونه ظرف اشکی را دیدم ولی نوشته بود: فروخته شد :(
ــــــــــــــــــــــ
3- فردا روز تاسیس مسجد مقدس جمکران است. تبریک!
ــــــــــــــــــــــــــــــ
4- با اجازه از دکتر عقیق:
خدایا خودت خوب میدونی این ماه رمضونیه که ما گناه نمیکنیم
این ۲ تا فرشته رو شونه هامونم بیکار نباشن
قربونت بگو یکم مشت مالمون بدن.
مرسی …
زنگ ﺯﺩم به دفتر پاسخ گویی مسائل شرعی پرسیدم:
من داشتم تو اشپزخونه راه می رفتم یهو پام لیز خورد و یه لیوان اب و دوتا دُلمه برگ مو و چهارتا زولبیا و یه دوتا خرما رفت تو دهنم و قورت دادم(ناخواسته)
گفتم حاج اقا الان باید چی کار کنم؟
گفت: یه چای هم بخور بهت بچسبه.
قطع کرد.
یعنی فهمیده بود؟!
حدود 5 سال قبل به کلۀ پوکم زد از همسایگان یا دوستان پیرامون جلوه های ماه رمضانی مولای غایب از نظر و حاضر تر از حاضرمان، پرسش کنم و بعضی از همسایه های گرامی یا رفقای عزیز چیزهایی گفتند.
حضراتی که منت گذاشته و به این وب الکی ما سر می زنند اگر لطف کرده نظرشان را بگویند، در مقابل اسمشان درج می شود و حتما با توجه به درک و معرفت و نوع نگاهتان، بحث به جای خوبی می رسد ان شاء الله.
1- کل ماه! (دوست گرامی، آقا علی حقیقی)
2- دعای افتتاح(رفیق عزیز آقا نایب خودمان)
3-نزول ملائکه و روح بر امام زمان در شبهای قدر(همسایۀ گرامی سرکار خانم آب گینه)
4-
5-
6-
7-
8-
9-
10-
11-
12-
.......
لعنت فرستادن بر دشمنان خدا، اصلا درست است یا نه؟ باید مفهومی باشد یا مصداقی و با ذکر نام می شود؟ فایدۀ لعن چیست؟ جایگاه لعن در هندسۀ دین اسلام کجاست؟ آیا لعن به صورت علنی جایز است یا نه؟ فلسفۀ لعن چیست؟ اگر با لعن کردن ما آسیبی به یک مومن برسد آیا ما مسئول آن آسیب و شریک جرم زیان وارده به وی هستیم؟
دو تن از دوستان نسبت به نظر یکی از همسایگان که با سانسور ما همراه بود، اظهار نظر کرده اند. خواستم در این باره بحث کنم. به ویژه با نزدیکی سالگرد کشته شدن عایشه به دست معاویه و قضیۀ لعن و سب یاسر الحبیب-که مثلا یک روحانی شیعی کویتی است- و داستان مباهلۀ آبروبر او، شاید بی مناسبت نبود این مسئله مطرح شود. اما حوصله نوشتن مفصل ندارم و مطلبی را که دقیقا هفتۀ قبل با یکی از مثلا دوستان در واتس آپ در این باره داشتم را اینجا می نویسم: