دست من را تو نگیری به زمین می افتم...
جمعه, ۱۸ تیر ۱۳۹۵، ۰۸:۰۲ ب.ظ
نخواهم بى هوایت زندگانى/نجویم بى وفایت شادمانى
اگر جانم ز مهرت سیر گردد/به سر بر موى من شمشیر گردد
همى دانم که تا من زنده باشم/به پیش بندگانت بنده باشم
سپیدى روزم از روى تو باشد/سیاهىْ شب، هم از موى تو باشد
رخ رنگینت باشد نوبهارم/لب نوشینت باشد غمگسارم
ز رخسار تو تابد آفتابم/ز گیسوى تو بوید مشک نابم...
بهشت جاودان آن روز بینم/که آن رخسار جان افروز بینم
فخرالدین اسعد گرگانی
۹۵/۰۴/۱۸