تب‌نوشت‌ها

مطالبی پریشان و درهم

تب‌نوشت‌ها

مطالبی پریشان و درهم

آه که امروز دلم را چه شد؟

دوش چه گفته است کسی با دلم؟!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ بهمن ۹۶ ، ۱۴:۵۲
... نجفی

چون نبینم من جمالت، صد جهان خود دیده گیر
چون حدیث تو نباشد، سر به سر بشنیده گیر

ای که در خوابت ندیده آدم و ذریتش
از که پرسم وصف حسنت؟ از همه پرسیده گیر

چون نباشم در وصالت ای ز بینایان نهان
در بهشت و حور و دولت تا ابد باشیده گیر

چون نبینم خشم و ناز شکرینت هر دمی
بر سر شاهان معنی مر مرا نازیده گیر

چونکه ابر هجر تو ماه تو را پوشیده کرد
صد هزاران در و گوهر بر سرم باریده گیر

چونکه مستان را نباشد شمع و شاهد روی تو
صد هزاران خم باده هر طرف جوشیده گیر

خضر بی‌من گر ببیند روی تو ای وای من
ور نبیند آب حیوان هر دمش نوشیده گیر

چون فنا خواهد شدن این ساحره دنیای دون
تخت و بخت و گنج و عالم را به من بخشیده گیر

در ازل جان‌های صدیقان نثار روی تو
چونکه رویت را نبینم خود نثاری چیده گیر

این عزیز مصر جانم تا نبیند روی تو
هر دو روزی یوسفی شکرلبی بخریده گیر...

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۹ دی ۹۶ ، ۲۱:۰۵
... نجفی

من بدعهد را چه می‌گویی؟

هرچه گویی سزای آن هستم



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ دی ۹۶ ، ۲۲:۳۳
... نجفی

«آرزوی روی تو جانم ببرد»

کافری های تو ایمانم ببرد

از جهان ایمان و جانی داشتم

عشق تو هم این و هم آنم ببرد


غمزه ات از بیخ وز بارم بکند

عشوه ات از خان و از مانم ببرد

شحنهٔ عشقت دلم را چون بخواند

از حساب جعل خود جانم ببرد


عقل را گفتم که پنهان شو برو

کین همه پیدا و پنهانم ببرد

گفت اگر این بار دست از من بداشت

باز باز آمد به دستانم ببرد


انوری چند از شکایتهای عشق

کو فلان بگذاشت و بهمانم ببرد

این همه بگذار و می‌گوی انوری:

«آرزوی روی تو جانم ببرد»


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ دی ۹۶ ، ۰۳:۴۴
... نجفی

جهان گر مضطرب شد گو: همی شو

من و میْ تا جهان آرام گیرد


دلم را انده امروز بس نیست؟

که می اندوه فردا وام گیرد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۱ ۱۱ دی ۹۶ ، ۱۴:۵۵
... نجفی

ای رخت رشک آفتاب شده

آفتاب از رخت به تاب شده


آفتابیست آن دو عارض تو

زلف تو پیش او نقاب شده


زود بینم ز تیر غمزه ی تو

عالمی سر بسر خراب شده


گرچه هست ای پری‌وش مه‌رو

بتگری را رخت مآب شده


هست بر آتش غم هجرت

جگر «انوری» کباب شده

:((

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ دی ۹۶ ، ۰۰:۴۳
... نجفی

و لقد کتبنا فى الزبور من بعد الذکر: «أن الأرض یرثها عبادى الصالحون»


ای بی تو حرام زندگانی... خود بخت تویی و زندگی، تو


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ آذر ۹۶ ، ۰۳:۰۳
... نجفی

انا هلکنا بعدکم، یا ویلنا من بعدکم:(((

مقت الحیوه فقدکم، عودوا الینا بالرضا

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۴ آذر ۹۶ ، ۱۷:۵۱
... نجفی

ای شه شمشاد قدان

مرگ از آن به که مرا بی تو همی باید زیست

با ما به از این باش که با خلق جهانی

گنه کرد در بلخ آهنگری

رشک برم کاش قبا بودمی

تا بر سر کوی تو بیایم متواری

آه من البعد و آلامه!


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ آذر ۹۶ ، ۲۳:۳۳
... نجفی

به یکی میگن یه موجود نام ببر ، میگه یخ ... ، میگن آخه یخ که موجود محسوب نمیشه ، میگه چرا من خودم صد بار دیدم نوشتند یخ موجود است

***

به ملانصرالدین میگن: میدونی امام حسین کجا دفن شده؟ میگه: نه. میگن: کربلا. میگه: ای خوشا به سعادتش!

***

پسره تو خواستگاری از یه دختره می پرسه اسم شما چیه؟ دختره می گه اسم من توی تمام باغچه ها هست. پسره می گه: آهان فهمیدم ، اسمتون شلنگه

***

زن مشنگه دو قلو میزاد،‌ مشنگه میره صورت حساب بیمارستان رو حساب کنه،‌ به یارو میگه:‌ حاج آقا ارزون حساب کن هردوشو ببرم!

***

غضنفر می‌میره می‌ره اون دنیا، ازش می‌پرسن چی شد مُردی؟ میگه داشتم شیر می‌خوردم ! میگن: شیرش فاسد بود؟ میگه نه بابا، گاوه یهو نشست

***

طرف خودشو میمالیده به سپر ماشین ! میگن چی کار میکنی بابا, میگه دارم اوقاتمو سپری میکنم

***

یارو با دختره دوست می شه می گه ببخشید اسم شما چیه؟ دختره می گه من اسمم شراره است ولی بچه ها صدام می کنن شراب. طرف می گه : منم اصغرم بچه ها صدام می کنن عرق سگی

***

دختره میره تعلیم رانندگی ... ازش میپرسند چطور بود ؟ میگه : بد نبود ! اما معلمش خیلی مذهبی بود. میگن : واسه چی؟ میگه : والا من هر کاری میکردم هر جایی میپیچیدم میگفت : یا اباالفضل ...یا حضرت عباس...یا امام حسین

***

به غضنفر میگن از قفل فرمونت راضی هستی میگه آره فقط سر پیچ اذیت می کنه!

***

آقا ماشا ا... میره تو بانک وام بگیره ، ضامن نداشته منفجر میشه

***

پیروزی افتخار آمیز دانشمندان ایرانی در عرصه انرژی هسته ای و دستیابی آن عزیزان به اورانیوم غنی شده رو ولش کن "خودت چه طوری؟

***

تست فیزیک کنکور : سرعت نور چه قدر است؟  1- بد نیست  2- خوب است  3- الحمدالله   4- تو خوبی؟

۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۸ آذر ۹۶ ، ۱۵:۲۹
... نجفی
ای غایت عیش این جهانی
ای اصل نشاط و شادمانی

گر روح بود لطیف روحی
ور جان باشد عزیز جانی

گفتی که چگونه‌ای تو بی ما؟
دور از تو بتا چنان که دانی!


نی ز تو بتوان برید تا بشکیبم
نی به تو بتوان رسید تا بشتابم

من چو شب از محنت تو هیچ نخسبم
شاید کاندر خیال وصل بخوابم!

راحتم از روزگار خویش همین است
این که تو دانی که بی‌تو در چه عذابم!


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ آذر ۹۶ ، ۰۳:۰۳
... نجفی

آن مه که هست گردون گردان و بی‌قرارش
وان جان که هست این جان وین عقل مستعارش

هر لحظه اختیاری نو نو دهد به جان‌ها
وین اختیارها را بشکسته اختیارش

من جسم و جان ندانم من این و آن ندانم
من در جهان ندانم جز چشم پرخمارش!


۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۳ آذر ۹۶ ، ۲۱:۵۱
... نجفی

امام صادق(علیه السلام):

یکون صاحب المظلوم المجحود حقه صاحب هذا الامر یتردد بینهم و یمشی فی أسواقهم و یطأ فرشهم، و لایعرفونه حتى یأذن الله له أن یعرفهم نفسه.


۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۱ آذر ۹۶ ، ۱۶:۱۲
... نجفی


نتیجه تصویری برای أیه


فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفًا ۚ فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا ۚ لَا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ۚ ذَٰلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ وَلَکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لَا یَعْلَمُونَ...

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۱ آبان ۹۶ ، ۱۵:۰۳
... نجفی

جوزا سحر نهاد حمایل برابرم

یعنی غلام شاهم و سوگند می‌خورم

ساقی بیا که از مدد بخت کارساز

کامی که خواستم ز خدا شد میسرم

جامی بده که باز به شادی روی شاه

پیرانه سر هوای جوانیست در سرم

راهم مزن به وصف زلال خضر که من

از جام شاه جرعه کش حوض کوثرم

شاها اگر به عرش رسانم سریر فضل

مملوک این جنابم و مسکین این درم

من جرعه نوش بزم تو بودم هزار سال

کی ترک آبخورد کند طبع خوگرم

ور باورت نمی‌کند از بنده این حدیث

از گفته کمال! دلیلی بیاورم:

گر برکنم دل از تو و بردارم از تو مهر

آن مهر بر که افکنم آن دل کجا برم؟...

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۵ آبان ۹۶ ، ۰۶:۴۷
... نجفی
امام علی(ع): رزقک یطلبک. فاسترح.

رزق خود را چه جویی از چپ و راست؟      تو بیاسای کو تو را جویاست
                                                                   (مکتبی شیرازی-قرن ۹ و۱۰)


۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۴ آبان ۹۶ ، ۰۵:۳۳
... نجفی

شیرازه اوراق دل آن موی میان است

زنهار که دست از کمر یار مدارید


صائب

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ مهر ۹۶ ، ۰۳:۲۳
... نجفی

شها چون پیل و فرزین شه پرستم

نه چون اسب است کارم رخ پرستی

*****

هجران تو دوش چون به من در نگریست

بنشست و به های های بر من بگریست

*****

چنانم من ز هجرانت نگارا

کزین غم تا زیم بهتر نگردم

*****

ای راحت جان من فرج ده

زان درد که نامش انتظار است

*****

گر عزیزم بر تو، گر خوارم

چه کنم دوستت همی دارم

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۲ مهر ۹۶ ، ۰۵:۲۴
... نجفی

 در پریشانی مقطعی و حیرت(البته ممدوح) حضرت زینب کبری(سلام الله علیها) شکی نیست، آن هم نه در بازی خداوند که حضرت درباره اش فرمود: ما رایت الا جمیلا، بلکه در جهت کردار وحشیان آن عصر شوم؛ به قول مرحوم سنایی غزنوی، مانده در فعل ناکسان حیران؛ ولی نه از جهت خطابه های علوی وش در کوفه ی بی وفا و شام بلا و عباراتی چون استصغار و کوچک شمردن قدر و شان یزید پلید در حین خطبه رودر روی آن پلید لعین؛ بلکه در مجموع ولادت با سعادت تا رحلت پر حزن حضرت زینب کبری(س) پر رنگ ترین تجلی رنگ عصمت 14 معصوم(ع) را در یک انسان غیر از آن 14 نور پاک می توان دید. امری که برای هیچ انسان دیگری حتی برای پیغمبران الهی(ع) هم روی نداده و شاید تنها حضرت عباس(ع) و حضرت معصومه(س) را بتوان در این باب شریک نسبی شریکه الحسین(علیهما السلام) دانست. سروده ی مرحوم عمان سامانی:


خیمه زد در ملک جانش شاه غیب   شسته شد ز آب یقینش زنگ ریب

معنی خود را به چشم خویش دید       صورت آینده را از پیش دید


آفتابی کرد در زینب ظهور    ذره‌یی ز آن، آتش وادی طور

شد عیان در طور جانش رایتی    خرّ موسی صاعقا، ز آن آیتی


عین زینب دید زینب را به عین     بلکه با عین حسین عین حسین

طلعت جان را به چشم جسم دید     در سراپای مسمی اسم دید


غیب بین گردید با چشم شهود      خواند بر لوح وفا، نقش عهود

دید تابی در خود و بیتاب شد       دیده‌ی خورشید بین پر آب شد


صورت حالش پریشانی گرفت      دست بی تابی به پیشانی گرفت

خواست تا بر خرمن جنس زنان     آتش اندازد «انا الاعلی» زنان...


گفتگو کردند با هم متصل       این به آن و آن به این، از راه دل

دیگر اینجا گفتگو را راه نیست      پرده افکندند و کس را راه نیست...

__________________________________

تیتر مصرعی است از مرحوم کسایی مروزی شاعر 1100 سال قبل.

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۲ مهر ۹۶ ، ۱۵:۴۶
... نجفی

وَمَن قُتِلَ مَظْلُومًا فَقَدْ جَعَلْنَا لِوَلِیِّهِ سُلْطَانًا ...



اَلسَّلامُ عَلَی الحُسَینِ وَ عَلَی الطّالِبِ بِدَمِهِ(علیهما السلام)


۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۴ مهر ۹۶ ، ۱۷:۰۲
... نجفی

برنگشتی آقا؛ و یک سال دیگر از رفتنت رفت...

رفتی دو سه روزه بازگردی

نی گرد جهان به ناز گردی!

:(((


هر کجا هست خدایا به سلامت دارش...

۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۳۰ شهریور ۹۶ ، ۱۴:۵۱
... نجفی

جرعه نوشان بلا را شادمانی در غم است

شادمان آن دل که در وی سکه غم می زنند


از کانال تلگرام آقای رسول جعفریان، روی یه نسخه خطی نوشته شده بود. گویا از جلال عضد یزدی.

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۸ شهریور ۹۶ ، ۱۹:۱۵
... نجفی

ای دل

غلام

شاه جهان

باش

و

شاه

باش

۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۳ شهریور ۹۶ ، ۱۸:۳۴
... نجفی

مرا پرسید: چونی تو؟ بگفتم بی تو بس مضطر :((

...

پ ن: دروغ.

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۷ شهریور ۹۶ ، ۲۱:۳۸
... نجفی