تب‌نوشت‌ها

مطالبی پریشان و درهم

تب‌نوشت‌ها

مطالبی پریشان و درهم

اصول باده پرستی!

جمعه, ۲۴ فروردين ۱۳۹۷، ۰۴:۱۶ ق.ظ

یک کانال نسخه های خطی که در آن عضوم، امشب تصویر کاغذی را گذاشته بود که قصیده زیبایی از محمد بن معصوم موسوی در استغاثه به امام عصر(عجل الله تعالی فرجه) در آن نوشته شده بود. مصرع اول مطلعش این است: یابن الامام العسکری ابن النقی...

که شاعر در طاعون دوم نجف(که نمی دانم سال چند بوده. شاید حوالی ۱۲۷۰ق)، برای دچار نشدن به مرگ، این شعر را سروده و بر خواندنش مداومت کرده و نجات یافته است. به نظرم از ریشه روابط امام و رعیت را بد تحلیل کرده ایم. خودم را نمی گویم که اصولا فارغ از این ماجراها هستم. مقصودم شیعیان منتظر است. شیعه که در این زمان رعیت امام عصر علیه السلام است، اگر بخواهد مبحث طاعت و اطاعت که رکن اصلی تشیع راستین است را رعایت کند باید به اصول و قواعدی معتقد و بلکه پایبند باشد و اصلی ترین قاعده شاه و رعیتی، طبق قانون اساسی غدیر خم که پیغمبر اولی به انفس مردم بود و ائمه دوازده گانه شیعه نیز نایب و خلیفه و مثل او هستند(الا ما خرج بالدلیل)، این خواهد بود که شاه غایب از نظر را بیش از خود بخواهد و در هر امر او را بر خویش مقدم بدارد و اگر در طلب و دعا و استغاثه های خودی(و نفسانی) جز این کند، اگر هم مستحق ملامت و سزاوار سرزنش نباشد، در عدم پایبندی و فقدان اعتقاد قلبی اش به اصول شاهنشاهی الهی نباید شک کرد. مثل صاحب همین شعر استغاثی جان از مهلکه به در برده یا شکافته شدن دیوار در داستان نجات سید صالح عاملی-جد اعلای امام موسی صدر- و همراهان در زندان به خاطر خواندن دعای طائر رومی و از این دست حکایات!

نه؟

البته باید سخت نگرفت. خدایا بیش از این بر نمی آید!


خرمن من اگر بشد، غم نخورم چه غم خورم؟

صد چو مرا بس است و بس، خرمن نور ماه من

موافقین ۱ مخالفین ۱ ۹۷/۰۱/۲۴
... نجفی

نظرات  (۲)

سلام بزرگوار،
حتی اگر جنابتان هم فارغ از این ماجرا هستید، که نیستید؛ اقلاً بخشی از قصیده را محض رؤیت مشتاقان و منتظران ظهور، درج می فرمودید.

دارد ذوق نداشته ما گل می کند برای خواندن و حفظ کردنِ این قصیدۀ محمد بنِ معصومِ موسویِ نجفی. (عجب تتابع اضافاتی شد)
پاسخ:
سلام رفیق گلم
متنش تایپ شده نیست
شماره ت رو بفرست عکسشو با تلگرام واست بفرستم
قربان یو

سلام علیکم 

خیلی وقت هست که پست جدید ننوشته اید، اگر امکان دارد خواستید بنویسید، لطفا این حکایت سید صالح عاملی که اینجا اشاره فرمودید را بنویسید، اگر زحمتی نباشد البته. کنجکاو شدم بدانم چه بود. با تشکر 

 

+ مجموعه ای از شعرها و بقول عنوان وبلاگ مطالب پریشان ، ولی همگی در جهت عرض ارادت به حضرت صاحب الزمان عج، انشالله خودشون به نظر لطف از شما قبول بفرمایند. 

پاسخ:
سلام. ممنون از حسن نظر شما دوست گرامی. ولی واقعا اینطور نیست و حقیقتی پشت این وبلاگ نیست. باشه یادم بود چشم. داستان رو می نویسم.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">