رزق خود را چه جویی از چپ و راست؟ تو بیاسای کو تو را جویاست
(مکتبی شیرازی-قرن ۹ و۱۰)
شیرازه اوراق دل آن موی میان است
زنهار که دست از کمر یار مدارید
صائب
شها چون پیل و فرزین شه پرستم
نه چون اسب است کارم رخ پرستی
*****
هجران تو دوش چون به من در نگریست
بنشست و به های های بر من بگریست
*****
چنانم من ز هجرانت نگارا
کزین غم تا زیم بهتر نگردم
*****
ای راحت جان من فرج ده
زان درد که نامش انتظار است
*****
گر عزیزم بر تو، گر خوارم
چه کنم دوستت همی دارم
در پریشانی مقطعی و حیرت(البته ممدوح) حضرت زینب کبری(سلام الله علیها) شکی نیست، آن هم نه در بازی خداوند که حضرت درباره اش فرمود: ما رایت الا جمیلا، بلکه در جهت کردار وحشیان آن عصر شوم؛ به قول مرحوم سنایی غزنوی، مانده در فعل ناکسان حیران؛ ولی نه از جهت خطابه های علوی وش در کوفه ی بی وفا و شام بلا و عباراتی چون استصغار و کوچک شمردن قدر و شان یزید پلید در حین خطبه رودر روی آن پلید لعین؛ بلکه در مجموع ولادت با سعادت تا رحلت پر حزن حضرت زینب کبری(س) پر رنگ ترین تجلی رنگ عصمت 14 معصوم(ع) را در یک انسان غیر از آن 14 نور پاک می توان دید. امری که برای هیچ انسان دیگری حتی برای پیغمبران الهی(ع) هم روی نداده و شاید تنها حضرت عباس(ع) و حضرت معصومه(س) را بتوان در این باب شریک نسبی شریکه الحسین(علیهما السلام) دانست. سروده ی مرحوم عمان سامانی:
خیمه زد در ملک جانش شاه غیب شسته شد ز آب یقینش زنگ ریب
معنی خود را به چشم خویش دید صورت آینده را از پیش دید
آفتابی کرد در زینب ظهور ذرهیی ز آن، آتش وادی طور
شد عیان در طور جانش رایتی خرّ موسی صاعقا، ز آن آیتی
عین زینب دید زینب را به عین بلکه با عین حسین عین حسین
طلعت جان را به چشم جسم دید در سراپای مسمی اسم دید
غیب بین گردید با چشم شهود خواند بر لوح وفا، نقش عهود
دید تابی در خود و بیتاب شد دیدهی خورشید بین پر آب شد
صورت حالش پریشانی گرفت دست بی تابی به پیشانی گرفت
خواست تا بر خرمن جنس زنان آتش اندازد «انا الاعلی» زنان...
گفتگو کردند با هم متصل این به آن و آن به این، از راه دل
دیگر اینجا گفتگو را راه نیست پرده افکندند و کس را راه نیست...
__________________________________
تیتر مصرعی است از مرحوم کسایی مروزی شاعر 1100 سال قبل.
وَمَن قُتِلَ مَظْلُومًا فَقَدْ جَعَلْنَا لِوَلِیِّهِ سُلْطَانًا ...
اَلسَّلامُ عَلَی الحُسَینِ وَ عَلَی الطّالِبِ بِدَمِهِ(علیهما السلام)
برنگشتی آقا؛ و یک سال دیگر از رفتنت رفت...
رفتی دو سه روزه بازگردی
نی گرد جهان به ناز گردی!
:(((
هر کجا هست خدایا به سلامت دارش...
جرعه نوشان بلا را شادمانی در غم است
شادمان آن دل که در وی سکه غم می زنند
از کانال تلگرام آقای رسول جعفریان، روی یه نسخه خطی نوشته شده بود. گویا از جلال عضد یزدی.
مرا پرسید: چونی تو؟ بگفتم بی تو بس مضطر :((
...
پ ن: دروغ.
جانا به غریبستان چندین بنماند کس
باز آی که در غربت قدر تو نداند کس
صد نامه فرستادم یک نامهٔ تو نامد
گویی خبر عاشق هرگز نرساند کس
در پیش رخ خوبت خورشید نیفروزد
در پیش سواران خر هرگز بنراند کس
هر کو ز می وصلت یک جام بیاشامد
تا زنده بود او را هشیار نخواند کس
اووف
اصلا نمیشه اندازه گیری ش کرد.
قابل اندازه گرفتن نیست لذت رسیدن به بعضی وقتا مثل همین دهه ی اول ذی حجه ی ناز، تازه وقتی تاریک دلایی مثل من این جور دل ضعفه می گیرن با رسیدن این جور شبا و روزا، اون وقت آدمای پاک دل چی می چشن از این شب و روزای پر نور؟ خدا می دونه.
خدا جون هزار هزار بار شکرت که یه سال دیگه بوی خوش ذی حجه رو حس کردیم. اصل رسیدن و تنفس تو این ماه رحمت و نعمته. چه برسه اینکه آدم بتونه ادا در بیاره و اعمال و رفتاری رو انجام بده که مقربان درگاهت اون کارا رو تو این وقتا انجام دادن. فقط کاشکی این روزگار پرنورت این اندازه سیاه و کدر و بی نور و دلگز نبود به خاطر به مرخصی اجباری فرستاده شدن آقا مهدی فاطمی علوی یکه و تنها به دست بی نمک ما و آباء و اجدادمون. بد قرار و وضعیه اوس کریم. خیلی بد، اصلا افتضاح. به قول داش حافظ: بیرون کشید باید از این ورطه رخت خویش.... اینجا موندن همه ش عار حاضر و ننگ آینده و خواری و سرشکستگیه.
سفر یک قطره از نیران بود؛ حب وطن، ایمان
ولی صد ره سفر بهتر، چو خواری در وطن بینی
طاعات و عبادات یکی مثه من که خودش کلی کفاره داره و بدتر از معصیته. ولی اگه خدا بره تو فاز رحمانیت و یخده ثواب به خاطر اونا بده، با کمال شرمساری تقدیم به حضرتعالی، که خدایت به سلامت دارد. همون حکایت سلیمان(ع) و اون مورچه ی فسقلی و بال ملخ. چه کند بینوا، ندارد بیش.
مراقب خودت باش، که سلامت آفاق همه در سلامت توست.
قربانت. خداحافظ. به امید دیدار جمعی.
یکی از دوستانم کتابی نوشته در رابطه با زندگی به سبک انتظار؛ که خب مصادیق فراوانی از شواهد و مشاهد منتظرانه را در چرخۀ زیست راستین یک مسلمان و شیعۀ واقعی بیان کرده و مواردی را هم ندیده یا صلاح ندیده که بیاورد. فردا دحو الارض است و در دعای منقول از شیخ طوسی(ره) پیرامون این روز گریزی حجیم هم به قضیۀ انتظار می زنیم. یعنی فردا که جمعه است از باب روز خاص جمعه و تقارن با دحو الارض و نیز عمومات مرتبط با لزوم توجه به مقولۀ انتظار در هر روز و بلکه در هر دم! می توان فردا را روزی با عیار بالای انتظار برای کسانی دانست که سبک زندگی شان منتظرانه است. خوش به حال شیرین و تلخ و پر التهاب و بس آرامشان.
وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَیْنَا إِلَیْهِمْ فِعْلَ الْخَیْرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلَاةِ وَإِیتَاءَ الزَّکَاةِ وَکَانُوا لَنَا عَابِدِینَ
غم گیتی به نزد ماتم تو
چو اقیانوسی و یک قطره آب است
کاشکی می فهمیدم.
ای ماه تمام، بر نیایی آخر
جانی، که همی رخ ننمایی آخر
چون جان به لطافت و چو ماهی به جمال
جان من! و ماه من! کجایی آخر؟!
ل ی ت ش ع ر ی ا ی ن ا س ت ق ر ت ب ک ا ل ن و ی؟
ماه نصفه و نیمه هم که می گیرد زود به دست و پا می افتیم که مثلا دو رکعت نماز آیات بخوانیم و این دقیقا مهری است بر غفلت ما مثلا متدین ها(بقیه به جای خود) که سوراخ دعا را گم کرده ایم و روز ها، هفته ها، ماه ها، سال ها، دهه ها، سده ها و حتی هزاره های! لعنتی از گرفتن روی ماه منیرت می گذرد ای آفتاب عالمتاب، و کک ما خاک بر سران هم هیچ نمی گزد... یابن الاقمار المنیره و الشموس المضیئه....
الامام السحاب الماطر و الغیث الهاطل و الشمس المضیئه...
تو ابر بحر موهبتی بر همه ببار
تو آفتاب عاطفتی بر همه بتاب
أنا لست أطلب منک مولای الرضا ......... غیر الرضا أیخیب مهموم دعاک
عندی ذنوب أثقلت ظهری وفی ............. قلبی سواد لیس یجلوه سواک
أو لست من ضمن الغزال برأفة .... یوم استجارت یابن موسى فی حماک
إن لم أکن لرضاک أهلاً سیدی ........... فبحق أختک فاطمٍ هبنی رضاک 🌹
السلام علیک یا علی بن موسی الرضا المرتضی...
من دزد دیدم کو برد مال و متاع مردمان
این دزد ما خود دزد را چون می بدزدد از میان
خواهند از سلطان امان چون دزد افزونی کند
دزدی چو سلطان می کند پس از کجا خواهند امان
عشق است آن سلطان که او از جمله دزدان دل برد
تا پیش آن سرکش برد حق سرکشان را موکشان
عشق است آن دزدی که او از شحنگان دل می برد
در خدمت آن دزد بین تو شحنگان بیکران
آواز دادم دوش من کای خفتگان دزد آمدهست
دزدید او از چابکی در حین زبانم از دهان
گفتم ببندم دست او خود بست او دستان من
گفتم به زندانش کنم او می نگنجد در جهان
از لذت دزدی او هر پاسبان دزدی شده
از حیله و دستان او هر زیرکی گشته نهان
خلقی ببینی نیم شب جمع آمده کان دزد کو
او نیز می پرسد که کو آن دزد او خود در میان...
الخ
بوی خوش ماه ذی قعده...
جدای از قضیه اربعین موسویه، کلا ذی قعده چون ظاهرش بوی درماندگی و مسکنت و قعود میده جون میده واسه چله نشینی.
و
سالروز نمادین ولادت حضرت فاطمه معصومه صلوات الله علیها و روز دختر مبارک....
رب ادخلنی مدخل صدق
و اخرجنی مخرج صدق
و اجعل لی من لدنک سلطانا نصیرا
این تگرام و واتس آپ و امثال اینا با تمام خوبی هایی که دارن، بدیهای زیادی هم دارن مثل بلعیدن وقت ملت و بازدهی غیر متناسب با ارزش اون اوقات. دیگه اینکه تشدید کنندۀ خصلت کهن ما ایرانیاس؛ یعنی همون دخالت و اظهار نظر تو هر چیز.
فردا جمعه س.
کاشکی گاهی دسته جمعی به یاد شما بودیم آقا. با قلوب هماهنگ، نه دلای پراکنده و هرزه گرد.