مبارز مشهدی!
جمعه, ۲۱ خرداد ۱۳۹۵، ۰۳:۵۴ ب.ظ
پادشاهی سرشناس را دختری بود و برای ازدواجش شرط گذاشته بود که دخترم را به کسی میدهم که بتواند با شنا از استخر پر از تمساح من عبور کند.
جوانان بسیاری از دختر صرف نظر کردند و تعدادی هم در این راه کشته شدند.
تنها یک جوان مانده بود که ادعا میکرد از شهری آمده که مردمش از هیچ قدرتی نمیترسند!
جوان شجاعانه به آب زد . باتمساح ها جنگید و البته سالم از آب بیرون آمد.
پادشاه مبهوت و منگ شده بود و می خواست دست دخترش را به دست آن جوان بسپارد که او دستش را پس کشید و به پادشاه گفت:
دخترت بشه بره خودت یره. مو فقط اومدُم ثابت کُنُم بِچه مِشدُم، از ای کلپِسه ها نِمِترسُم!!!
اشک در چشمان پادشاه حلقه زد و گفت: هنوزم مشد شُله مدن؟!
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کلپسه در لهجۀ مشهدی های عزیز یعنی: مارمولک
:)))
۹۵/۰۳/۲۱