تب‌نوشت‌ها

دارم تب فراق و ندارم مجال آه!

تب‌نوشت‌ها

دارم تب فراق و ندارم مجال آه!

فقر مطلق

جمعه, ۶ مهر ۱۴۰۳، ۰۲:۰۱ ق.ظ

هفت عضو دیده را می‌بایدت شستن به آب

بعد از آنت طالب دیدار می‌باید شدن

در امتداد توصیه بالا، از ساده دلی، رفت و به دل گفت: آن قدر که می توانی بکوش،

دل بعد از مدتها فریب، گفت: دهنم سرویس شد و چیزی که دنبالش بودم نشد که نشد و گفته اند: کوشش عاشق بیچاره به جایی نرسد.

او هم جوابی به دل نداد، رفت و ساکت گوشه ای نشست، زانوان غم را در بغل گرفت، با بغض در گلو، اشکی به رخش دوید و مثل همیشه، و با پشیمانی از اعتماد کاذب به کوشش مذبوحانه مذکور، در ذهنش این خواهش پیر، جوانه زد:

هم مگر پیش نهد لطف شما گامی چند

بأبى أَنْتُمْ وَ اُمّى وَ أهْلى وَ مالى وَ اُسْرَتى...

 

 

موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۳/۰۷/۰۶
... نجفی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">