تب‌نوشت‌ها

دارم تب فراق و ندارم مجال آه!

تب‌نوشت‌ها

دارم تب فراق و ندارم مجال آه!

در فراقت زرگری آموختم...

يكشنبه, ۲ اسفند ۱۳۹۴، ۱۰:۵۳ ب.ظ

...

إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ

قَدِ اسْتُرْجِعَتِ الْوَدِیعَةُ وَ أُخِذَتِ الرَّهِینَةُ

وَ أُخْلِسَتِ الزَّهْرَاءُ

فَمَا أَقْبَحَ الْخَضْرَاءَ وَ الْغَبْرَاءَ یَا رَسُولَ اللَّهِ

أَمَّا حُزْنِی فَسَرْمَدٌ

وَ أَمَّا لَیْلِی فَمُسَهَّدٌ

وَ هَمٌّ لَا یَبْرَحُ مِنْ قَلْبِی...


دی طبیبـم دیــد و دردم را دوا ننـوشـت و گفت:

«خون دل میخور که این ساعت نمی‌یابم دوات»              خواجو


موافقین ۳ مخالفین ۰ ۹۴/۱۲/۰۲
... نجفی

نظرات  (۶)

۰۳ اسفند ۹۴ ، ۰۱:۲۱ آب‌گینه موسوی
ای داد...
جانِ من، جانِ عالَم فدای مولایم...
آه؛ معصوم‌ترین و حقیقی‌ترین عاشقانهٔ... :(((
پاسخ:
خدا لعنت کند آنان را که در حدود سی سال خون در دل مولا کردند.... و آنانی که سی را به چهل رساندند....
اللهم العن من آذی حبیبتک الصدیقة الزهراء و من آذی بعلها علیّا المظلوم المرتضی....
و عجل فی فرج ولیک خاتم الاوصیاء...
۰۳ اسفند ۹۴ ، ۰۲:۰۱ آب‌گینه موسوی
نفسی علی زفراتها...
پاسخ:
یا لیتها خرجت مع الزفرات...

۰۴ اسفند ۹۴ ، ۱۱:۳۳ طاهره حاجی علیخانی
استعمال لفظ در بیش از یک معنا! 
یادم امد که چون منِ ادبیات خوانده رفتم تغییر رشته دادم  الهیات خواندم دقیقا استاد وقتی  این بحث ها را توضیح می داد هی از من می پرسید توی ادبیات به این چی میگن!؟ البته الان دیگه به نظرم عبارت ثقیلی نیست اما اون اولها اصلا نمی تونستم با ادبیات این استاد کنار بیام و بنظرم لقمه را دور سر پیچیدن بود ...
ایم تسلیت
پاسخ:
سلام
این استعمال لفظ در بیش از یک معنا هم در ادبیات هم منطق هم اصول فقه هم تفسیر هم حدیث و هم عرفان-عملی و نظری اش- کاربرد دارد...
یک آینه و دو تصویر کامل
یک بستر و دو رؤیا
یک جسم و دو روح
وای به حال مرغ دل، دانه یکی و دام دو!!!
....
عبارتنا شتی و حسنک واحد....
نمی دانستم مهندس خداشناسی هستید....
ممنون. متقابلا...
این زشته که من بگم فقط خط اول را متوجه شدم و بقیه را نه؟
:(
البته میدونم مشکل خودمِ :)
پاسخ:
نه. ندانستن، همیشه، عیب و زشت نیست. چنانکه دانشتن نیز همیشه، خوب نیست.
ترجمه اش در فضای نت هست.
خودتان هم کمی تلاش کنید ترجمه اش می توانید بکنید. با یک فرهنگ لغت ساده.
مثلا خضرا و غبرا یعنی آسمان و زمین. لابد آسمان را از قدیم سبز می دیده اند که عرب و عجم آن را به خضرا و فلک اخضر و -حافظ وار- مزرع سبز فلک توصیف کرده اند. غبراء هم گویی غبار زمین به به یاد می آورد. تعابیر کنایی است البته. مثل حدیث نبوی ابوذرانه ی: ما أظلت الخضراء و لا أقلت الغبراء علی ذی لهجة أصدق من أبی ذر.
ما اقبح هم یعنی چقدر زشت و قبیح است.
پس: «مَا أَقْبَحَ الْخَضْرَاءَ وَ الْغَبْرَاءَ» می شود:
چه زشت است روزگار
مثل همین حالا که عصر غیبت است و روزگار زشت و دهر تباه و هستی امکانی، ویران است و خفه می کند زیست و تنفس در این بازار مکاره و خراب آباد.
و باقی قضایا هم بر همین نهج.


تشکر
خیلی ممنون
این شعر منظورم بود
پاسخ:
آها. این.
بعدش واقعا شعر نبود اما از محزون ترین شعر تاریخ بشر هم عیار غمش بیستر بود.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">