کل علم لیس فی القرطاس ضاع!!!
قال امیر
المومنین علی علیه السلام : من تسلی بالکتب لم تفته سلوه :
هرکس که با کتابها آرامش یابد . راحتی و آسایش از او سلب نمی گردد. /غررالحکم ص233
قال امیرالمومنین علیه السلام :نعم المحدث الکتاب :کتاب نیکو گوینده ای است ./ غررالحکم ج6ص167
قال الصادق علیه السلام : احتفظوا بکتبکم فانکم سوف تحتاجون الیها
:
کتابهای خویش را حفظ کنید زیرا به زودی به آنها نیازمند خواهید شد./بحار الا نوار ج2ص152
قال ابو عبدالله علیه السلام : یاتی علی الناس زمان هرج لا یأنسون فیه الا بکتبهم :
روزگار پر از فتنه ای بر مردم خواهد شد که جز به کتابهایشان انس و آرامش نگیرند ./کافی ج1ص52
جوانی در پی جوابی پیش ابوحنفیۀ فلان فلان شده می رود و سوالی پرسیده و بعد به محضر مبارک امام صادق(علیه السلام) رفته و همان پرسش را پرسیده و پاسخی دیگر می گیرد. دوباره پیش ابوحنفیه می رود و وقتی جریان را می گوید، وی به جوان می گوید: من از او [امام صادق علیه السلام] عالم تر هستم!!! من مردان را دیده:) و از زبانشان شنیده ام ولی جعفر بن محمد، مردی صُحفی(اهل کتاب و قلم و دوات) است.(یعنی دانسته هایش را از کتاب می گیرد!)(در محضر بهجت، ج3، ص110؛ با تصرف)
مطلبی تامل بر انگیز و البته تا حدودی یک جانبه از آقای رسول جعفریان: کتاب پر
ـــــــــــــــــــــــ
پ ن: عنوان، مصرعی است از بیت مشهور : «کل علم لیس فی القرطاس ضاع/کل سرّ جاوز الاثنین شاع» هر دانشی که در کتاب نباشد ضایع شود! و هر رازی که از دو نفر بگذرد، شایع شود.
مسخره بازی می شود و الا می توان ضاع در مصرع اول را ضاء خواند تا معنا معکوس شود.
مثل شعری که در بلاغت می خواندیم که شاعر گفته بود: لقد ضاع شعری علی بابکم/کما ضاع عِقد علی خالصة: هر چه شعر در پیش شما گفتم و مدحتان نمودم همه ضایع شد(و بر باد رفت. لیاقتش را نداشتید.) همان طور که گردنبند در گردن خالصه-کنیز سیاه هارون الرشید ملعون-ضایع شد. وقتی هم که شاعر تهدید شد، گفت من نگفته ام ضاع؛ و گفته ام ضاء: لقد ضاء شعری .... الی اخر... شعر من درخشید مثل درخشش گردن بند خالصه خانم!
اما مشکل جور نشدن ضاع با شاع باقی می ماند.