میزان حال افراد است!
نمی دانم در تاکسی و اتوبوس و مترو و کلا خیابان و بیابان و روی آب و در کوهستان چقدر در بحث های سیاسی و غیر سیاسی ابتر شرکت می کنید؟ یک خصلت در اغلب ما ایرانیان وجود دارد و آن عدم تعهد عملی به تخصص است.
تخصص که همزاد تقلید است از ارکان تمدن و پایۀ نخست فرار از بدوی گری به سوی شهرنشینی است. برهان قاطع-حتی قاطع تر از برهان قاطعی که نثار فخر رازی فلان فلان شده گشت- بر وجود این خصلت در میان ما ایرانیان اظهار نظر در مورد سیاست و اقتصاد و فرهنگ و رسانه و ترافیک و بسیاری چیزهای دیگر است در حالی که دخالت در این عرصه ها به صورت جزمی، از نگاه خرد، مذموم و ناپسند است و فقط دخالت های مبتنی بر احتمال آن هم از باب «گاه باشد که کودک نادان/ به خطا بر هدف زند تیری» درست است. هر کس در زمینه یا زمینه های تخصصی اش- آن هم تخصصی واقعی و نه تخصصی ادعایی- می تواند سخن جزمی بگوید و در بقیۀ عرصه ها، عوام است.
فقط معصوم(علیه السلام) است که هیچ گاه عوام و عامی نیست و بقیۀ ما مردم هر چقدر هم که دانا و خردمند و کاربلد باشیم باز هم در عرصه های فراوانی، عامی هستیم. علامۀ فقید مرحوم شهید ثانی که در قرن دهم می زیسته، در کتاب منیة المرید که کتابی فوق العاده است، با صراحت این را می گوید که هر کس در غیر رشتۀ تخصصی اش، جزو عوام است. نیم نگاهی هم به طلبه های زمان ما هم داشته که خود را همه فن حریف ندانند. حتی کسی مثل رهبر ایران که فقیه است هم در تمامی زمینه ها متخصص نیست و اظهارنظرهایش در بسیاری موارد، پس از مشورت با مشاوران و در موارد زیادی هم غیر تحکمی است. غرض اینکه هیچ کس جز کسی که معصوم تکوینی باشد نمی تواند ادعای تخصص مطلق کند.
گفتم بحث های سیاسی ابتر. بحث سیاسی ابتر یعنی بحثی که به سبب موقعیت خاص ما، ناقص بماند و معمولا در تاکسی و اتوبوس و... بحث ها ناقص و ابتر می ماند و همین اقتضا می کند یا انسان در این بحث ها شرکت نکند یا مطالبی موجز و مفید را بگوید که ابتر بودن بحث، نقصی به حرفش وارد نکند. این مطالب موجز، بیش از همه بهتر است که نقضی باشند. چون بر اساس مبانی علم منطق، اگر چه جواب حَلی بر جواب نقضی برتری دارد و علمی تر است، ولی جواب نقضی برای غالب مردم که دانشمند نیستند،از جواب حلی بهتر است و اقناع کننده تر است. داستان میرزای قمی را شنیده اید؟ وقتی که با کدخدای محل درگیر شد و کدخدا عکس مار کله گنده ای را روی دیوار کشید و بعد به وی گفت تو هم بنویس مار، و وی نوشت مار. کدخدا سپس به مردم گفت کدام یک از این دو مار است: همۀ مردم، تصویر مار را نشان دادند. حکایت ما تودۀ مردم هم که بر عکس مردم اروپا، بسیار کم مطالعه هستیم، همین است.
من اطلاعات خیلی خیلی کمی دربارۀ تاریخ اسلام دارم و گاهی که در همان محیط های یاد شده-که زادگاه و البته ذبح گاه بحث های مختلف همه رقمه است- قرار می گیرم با توجه به لباسی که بر تن دارم و نگاه ها و گوش ها در این گونه موارد بسیار سمت ما می رود، سعی می کنم اولا دیر وارد بحث شوم(که این خود، فواید بسیاری دارد) و دوم اینکه با ابزار جواب های نقضی و همان تاریخ اسلامی که در ذهن مردم حاضر در بحث، مفروغ عنه و پذیرفته شده است، قدمی کوتاه در بحث گذارده و یا با بحث خاتمه یافته پیاده شوم یا حداقل اگر در میانۀ بحث پیاده شده باشم، به آفات عدم دخالت در بحث یا دخالت ناقص دچار نشوم.
در بحث های سیاسی، قیاس های مع الفارق خیلی روی می دهد. مثلا تناقض در رویکرد دفاعی ایران از حکومت سوریه و عدم دفاع از حکومت یمن و مصر و بحرین/ دست به دامان ابر قدرت سابق شرق-همان روسیۀ روسیه خودمان- شدن و دشمنی مستمر با ابرقدرت غرب، همان فرشتۀ نجات رئیس جمهور با تدبیرمان!/طعنه بر نظام پهلوی به سبب سقوط ارزش ها و عدم طعنه به همان در حکومت اسلامی! فعلی/خلاصه مثال های متعددی که به دید اشکال گیرندگان یک بام و دو هواست ولی در عمل و با نگاه دقیق و کلان، مع الفارق است. نه اینکه اشکالی در کار نباشد، که هزاران اشکال در کار هست ولی در نگرش از بالا، شیعه بعد از قرن ها توانسته قدرتی ویژه بیابد و این قدرت نباید سیر افولی داشته باشد. الان همه گونه منطقی شدن و خودزنی کردن است که ناپسند می نماید و آینده حسرت را برای اشکال گیرندگان به ارمغان خواهد آورد. خلاصه برای اثبات اینکه قیاس ها، مع الفارق است نیاز به بسترسازی بحث برای مخاطبان است و گاه این بسترسازی نیازمند چند ماه بحث کردن است. پس گریز و گزیری از پناه بردن به مصادیق نقضی مقبول، و دست به دامن آنها شدن نیست و حسان، شاعر قهار و پر کار صدر اسلام یکی از موارد نقضی است که در موارد دفاع برخی از بعضی اشخاص انقلابی که مثلا مورد جفا قرار گرفته اند، مورد استفاده ام قرار می گیرد.
سید رضی صاحب نهج البلاغه یک انسان اعجوبه است و ما معمولا نهج البلاغه اش را می شناسیم. وی علاوه بر «نهج البلاغۀ» شریف، کتاب های دیگری دارد که چند تایشان چاپ شده است و من به جز نهچ البلاغه، فقط «المَجازات النبویۀ» او، «خصائص امیرالمؤمنین»ش، دیوان چند جلدی اشعارش، و یک جلد از تفسیر قرآنش با نام «حقائق التأویل» را در کتابخانۀ الکی ام دارم. گویا کتاب «مَجازات القرآن» وی هم چاپ شده که ندارم و روزی هم از استاد ارجمند حضرت آقای فاطمی نیا؛ که بسیار شیفته و مفتون شریف رضی(رضی الله عنه) است؛ شنیدم که یک جلد دیگر از تفسیر قرآن وی یافت شده که الان نمی دانم چاپ شده یا نه؟ سید حدیث نود و هفتم از کتاب عجیب «المَجازات النبویة» را به فرمایشی از رسول خدا(علیه و آله السلام) در مورد حسان اختصاص داده است: «حسان حجاز بین المؤمنین و المنافقین، لا یحبه منافق و لا یبغضه مؤمن»[1] حسّان حائل و دیوار بین مومنان و منافقان است، هیچ منافقی او را دوست ندارد و هیچ مومنی بدو بغض نمی ورزد.
شریف رضی پس از اینکه مجاز مندرج در این حدیث را بیان می کند، به تازی می نویسد: این سخن از منظر ما شیعیان، مخصوص زمان رسول خداست، ولی وقتی که حسان در زمان حضرت علی(ع)، دشمنی اش را با حضرت آشکار کرد و اشعاری ناروا در مورد حضرت گفت، از حاجز و فاصل بودن بین ایمان و نفاق خارج شد و به جانب نقمت و گمراهی گروید.
1- لعنت خدا و رسول خدا و ائمۀ اطهار و تمام شیعیان بر روح پلید حسان باد.
2-مطلب الکی و پر از جاده خاکی فوق را همین طور بی هدف نوشتم. به جان عزیز حضرت سلمان فارسی قسم.
3- ابن عباس فلان فلان شده هم مهرۀ خوبی برای بحث های ابتر سیاسی است. یکی از دوستانم می گوید: نمی دانم تو -نجفی- چرا اینقدر از ابن عباس نفرت داری؟ من در جوابش معمولا می خندم. چه داند آن که اشتر می چراند؟! الهی العفو.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
[1]. المَجازات النبویة، سید محمد بن حسین البغدادی معروف به سید رضی؛ ص133، مصحح: مهدی هوشمند، قم، دار الحدیث، 1422ق/1380ش.
استفاده کردم، بسیار! مخصوصاً بخشهای تاریخ اسلام و معرّفیِ کتابها و...
آقای «فاطمینیا» خیلی دوستداشتنی هستند! مخصوصاً وقتی از نسخههای خطّی حرف میزنند و یا وقتی بر منبر، شوخی و لطیفه تعریف میکنند و یا وقتی یک بیت شعرِ عربی میخوانند و بله بله گفتنها و... :)
اخیراً در یکی از سخنرانیها گفتند که نسخهای جدید از مناجاتِ «شعبانیّه» یافتهاند و آن ابتدای دعا، واژهای در این نسخۀ شیخ، به نظرشان صحیح نیست و در آن یکی نسخه بهتر است و.... واای که چه خوراکی شد برای من و چه بحثی رفت با عمویم... :)