سزای آن که زید بیرخ تو، زین بترست
... هر چند نهایم در خور تو
لیکن چه کنیم؟ مبتلاییم
چون بیتو نهایم زنده یک دم
پیوسته چرا ز تو جداییم؟...
تا دور شدیم از بر تو
_دور از تو_ همیشه در بلاییم
بس لایق و در خوری تو ما را
هر چند که ما تو را نشاییم
آنچ از تو سزد به جای ما کن
نه آنچه که ما بدان سزاییم🌹
هم زان توایم، هر چه هستیم
گر محتشمیم و گر گداییم...
غمت در نهانخانهی دل نشیند
به نازی که لیلی به محمل نشیند
به دنبال محمل چنان زار گریم
که از گریهام ناقه در گل نشیند
خلد گر به پا خاری آسان بر آرم
چه سازم به خاری که در دل نشیند
پی ناقهاش رفتم آهسته ترسم
غباری به دامان محمل نشیند...
بنازم به بزم محبت که آنجا
گدایی به شاهی مقابل نشیند...