سلسلهای به پای دل
بسته
و
سخت بستهای
تحقیق کن ببین که در این مدت فراق
جز با خیال تو به کسی آشنا شدم؟
زلفین سیه خم به خم اندر زدهای باز..
پ.ن: نگاه، تسلیم، حیرت.
هفت عضو دیده را میبایدت شستن به آب
بعد از آنت طالب دیدار میباید شدن
در امتداد توصیه بالا، از ساده دلی، رفت و به دل گفت: آن قدر که می توانی بکوش،
دل بعد از مدتها فریب، گفت: دهنم سرویس شد و چیزی که دنبالش بودم نشد که نشد و گفته اند: کوشش عاشق بیچاره به جایی نرسد.
او هم جوابی به دل نداد، رفت و ساکت گوشه ای نشست، زانوان غم را در بغل گرفت، با بغض در گلو، اشکی به رخش دوید و مثل همیشه، و با پشیمانی از اعتماد کاذب به کوشش مذبوحانه مذکور، در ذهنش این خواهش پیر، جوانه زد:
هم مگر پیش نهد لطف شما گامی چند
بأبى أَنْتُمْ وَ اُمّى وَ أهْلى وَ مالى وَ اُسْرَتى...