تب‌نوشت‌ها

مطالبی پریشان و درهم

تب‌نوشت‌ها

مطالبی پریشان و درهم

مالک یوم الدین

چهارشنبه, ۴ مرداد ۱۳۹۶، ۰۵:۰۴ ب.ظ


من دزد دیدم کو برد مال و متاع مردمان

این دزد ما خود دزد را چون می بدزدد از میان


خواهند از سلطان امان چون دزد افزونی کند

دزدی چو سلطان می کند پس از کجا خواهند امان


عشق است آن سلطان که او از جمله دزدان دل برد

تا پیش آن سرکش برد حق سرکشان را موکشان


عشق است آن دزدی که او از شحنگان دل می برد

در خدمت آن دزد بین تو شحنگان بی‌کران


آواز دادم دوش من کای خفتگان دزد آمده‌ست

دزدید او از چابکی در حین زبانم از دهان


گفتم ببندم دست او خود بست او دستان من

گفتم به زندانش کنم او می نگنجد در جهان


از لذت دزدی او هر پاسبان دزدی شده

از حیله و دستان او هر زیرکی گشته نهان


خلقی ببینی نیم شب جمع آمده کان دزد کو

او نیز می پرسد که کو آن دزد او خود در میان...

الخ

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۶/۰۵/۰۴
... نجفی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">